خرامان میرود آن سرو قامت
جهانی را از آن قامت قیامت
مؤذن گر ببیند قامتت را
فراموشش شود تکبیر و قامت
امام از شوق آن شکل و شمایل
به قوّالان دهد مزد امامت
گرت باشد گذر در خانقاهی
نماند شیخ بر راه سلامت
مریدان ز اربعین آیند بیرون
تو را بینند و سوزند از ندامت
بود دایم شب قدر آن دلی را
که سازد در سر زلفت اقامت
به عهد چشم مست دل فریبت
بود بر جان مستوران غرامت
بگو ای آن که ما را میدهی پند
تویی یا ما سزاوار ملامت
همام از عشق چون دارد نصیبی
نجوید منصب زهد و کرامت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلرزم چون بیندیشم ز نامت
بدین دل چون توانم جست کامت
بصر در خواب و دل در استقامت
زبانش امتی گو تا قیامت
تو امّید منی اندر قیامت
ندارم گرچه جز درد وندامت
طناب عمرتان اندر سلامت
بهم پیوسته بادا تا قیامت
خوش آید پاک بازان را ملامت
ز خود بیرون شدی اینک قیامت
طمع بگسل که معدوم الوجود است
اگر در عشق می خواهی سلامت
بباید جان به تیر عشق دادن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.