گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
همام تبریزی

بشنو ز نی سماعی به زبان بی‌زبانی

شده بی‌حروف گویا همه صوت او معانی

بگشای سمع جان را چو گشادنی زبان را

که حدیث سر شنیدن نه به گوش سر توانی

ز نی است مستی ما نه ز می بزن زمانی

که حریف خوش نفس به ز شراب ارغوانی

نفسی ز نی روان شد نفسی حیات جان شد

اثری نمود بادی پس از آب زندگانی

ز سماع نی کسی را خبری بود که یابد

نظری ز مهرورزان اثری ز مهربانی

بگذار نیشکر را که به ذوق می‌نماید

نی بی‌نوا ز شکر به نوا شکرفشانی

چو شدند گرم یاران منشین که آتش از نی

نه چنان گرفت در دل که نشاندش توانی

مدهید ای حریفان می عشق جز به ایشان

که به وقت خرقه بازی نکنند سرگرانی

نشوی خجل که لافی زنی از ولایت دل

به خیال رنگ و بویی ز وصال باز مانی

به سماع چون درآیی زخیال خویش بگذر

نفسی مگر نظر را به جمال او رسانی

وگر آن نظر میسر نشود تو را همان بس

که کنند التفاتی به جواب لن ترانی

چو همام بی‌زبان شد ز بیان ذوق عاجز

بشنو ز نی حکایت به زبان بی زبانی

 
 
 
عمعق بخاری

غم تو خجسته بادا، که غمی‌ست جاودانی

ندهم چنین غمی را به هزار شادمانی

منم آنکه خدمت تو کنم و نمی‌توانم

تویی آنکه چاره من نکنی و می‌توانی

عطار

ز سگان کویت ای جان که دهد مرا نشانی

که ندیدم از تو بوئی و گذشت زندگانی

دل من نشان کویت ز جهان بجست عمری

که خبر نبود دل را که تو در میان جانی

ز غمت چو مرغ بسمل شب و روز می‌طپیدم

[...]

نجم‌الدین رازی

به صبا پیام دادم که ز روی مهربانی

سحری به کوی آن بت گذری کن ار توانی

چو رسی به آستانش ز ادب زمین ببوسی

ز من ای صبا پیامی بدهی بدو نهانی

سر زلف مشکبارش به ادب مگر گشایی

[...]

مولانا

هله پاسبان منزل تو چگونه پاسبانی

که ببرد رخت ما را همه دزد شب نهانی

بزن آب سرد بر رو بجه و بکن علالا

که ز خوابناکی تو همه سود شد زیانی

که چراغ دزد باشد شب و خواب پاسبانان

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
سعدی

نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی

که به دوستان یک دل سر دست برفشانی

دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد

که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی

نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه