گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
همام تبریزی

مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی

که اعتبار ندارد تنی ز جان خالی

همای عشق تو را هست آشیان دل من

مباد سایه آن مرغ از آشیان خالی

در آن جهان نبود مایه هیچ جانی را

که ز اشتیاق تو باشد در این جهان خالی

ز غیرتی که مرا بر سگان کوی تو هست

کنم همیشه زمینش ز استخوان خالی

بقای روی تو بادا که عالم افروزست

اگر شود ز مه و مهر آسمان خالی

به هیچ دل ز بیانم حلاوتی نرسد

گر از حدیث تو باشد دمی زبان خالی

کدام فایده باشد همام را ز زبان

چو باشد از سخن یار مهربان خالی