ای بر سمن از مشک به عمدا زده خالی
مسکین دلم از خال تو گشته است به حالی
حالی به جهان زارتر از حال دلم نیست
تا نیست دل آشوبتر از خال تو خالی
قدّ و دهن و زلف تو و جعد تو دیدم
هر یک ز یکی حرف پذیرفته مثالی
از سیم الف دیدم از بسد میمی
از مشک سیه جیمی و از غالیه دالی
گفتم که تو خورشیدی و این بود حقیقت
گفتم که تو چون ماهی و این بود محالی
مه بدر نماید چو زخورشید شود دور
من کز تو شوم دور نمایم چو هلالی
در خواب خیال تو به نزدیک من آید
گویمکه مگر هست مرا با تو وصالی
بیدار شوم چون نه تو باشی نه خیالت
عشق تو مرا باز نداند ز خیالی
ای از بر من دور همانا خبرت نیست
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی
یک روز به سالی نکنی یاد کسی را
کز هجر تو روزیش گذشته است به سالی
روزی بود آخر که دل و جان بفروزم
زان روی که شهری بفروزد به جمالی
از قبضهٔ هجر تو شود رسته دل من
وز روضه ی وصل تو شود رُسته نهالی
فرخنده بود روز هر آن کس که به شبگیر
از روی تو و رای ملک گیرد فالی
شاه همه شاهان ملک ارغو که ندارد
در مردی و فرهنگ نظیری و همالی
آن شهرگشایی که ملک بر فلک او را
هر روز دهد مژده به عزّی و جلالی
در معرکه بستاند و در بزم ببخشد
ملکی به سواری و جهانی به سوالی
عادلتر و عالمتر از او هیچ ملک نیست
الا مَلَکُ العَرش تبارک و تعالی
کیوانْ سخطی، مهرْ اثری چرخْ محلی
باران حَشَمی ابر کفی بحر نوالی
ای دهر گرفته ز تو فری و بهایی
وی ملک فزوده ز تو جاهی و جمالی
شاها چو شود لفظ متین یاور طبعم
گویی که جهد بیرون از سنگ زلالی
در جلوه عروسان ضمیرم چو درآیند
بنمایدم این آینهگون حقه مثالی
جان دادن خفاش بدم کار مسیح است
ور نه نکند از گل صد مرغ کلالی
تا در چمن و باغ نهالی به بر آید
از تربیت اختر و تأثیر شمالی
ایزد شب و روز مه و سالیت معین باد
تا روز و شبی هست و به عالم مه و سالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دغدغههای عاطفی سراینده است که به زیباییها و ویژگیهای محبوبش اشاره دارد. شاعر احساسات عمیق و آشفتگی خود را نسبت به معشوق توصیف میکند و بیان میکند که هیچ حالتی در زندگی به اندازه فقدان معشوق دردناک نیست. او به توصیف شکل و زیبایی معشوق میپردازد و او را به خورشید و ماه تشبیه میکند. شاعر به تأثیر عشق بر زندگیاش اشاره کرده و از دوری محبوب و ناتوانیاش در فراموشی او سخن میگوید. در نهایت، با نگاهی به زیباییها و جایگاه ویژه محبوب در زندگیاش، به مقایسههای معنوی و فلسفی میپردازد و به بزرگی و عظمت خداوند اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای معشوق من که زلفانت به خوشی از عطر مشک آکنده است، دل بیچاره من به خاطر خال زیبای تو از خود بیخود شده و به حالتی عجیب افتاده است.
هوش مصنوعی: هیچ حالتی در جهان به اندازه حال دل من غمانگیز نیست، چرا که دل من به اندازه خال تو پریشان و آشفته نیست.
هوش مصنوعی: من قامت و لب و موهای پایدار تو را دیدم و هر یک از آنها به نوعی صحبت میکند که نشاندهنده ویژگیهای خاص خود است.
هوش مصنوعی: من از سیمی که به شکل الف است، دیدم که از یک مرز عبور کرده و بوی خوش مشک سیاهی را حس کردم و همچنین از عطر و بوی دلپذیر گلی زیبا خبر دار شدم.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این نکته میپردازد که شخصی به محبوب خود میگوید که تو مانند خورشیدی هستی که نور میبخشد و وجودش حقیقتی روشن است. همچنین او بیان میکند که تو مانند ماهی هستی که در دنیای آب زندگی میکند، اما این مقایسه غیرممکن به نظر میرسد. در این متن، شاعر در تلاش است تا زیبایی و ویژگیهای خاص محبوبش را به تصویر بکشد.
هوش مصنوعی: وقتی ماه کامل در آسمان ظاهر میشود، مانند خورشید دور میشود و من هم از تو دور میشوم، به صورتی که مانند هلال به نظر میرسم.
هوش مصنوعی: در خواب، تصور تو به سوی من میآید و من میگویم که شاید من نیز با تو وصالی داشته باشم.
هوش مصنوعی: چقدر سخت است بیدار شدن وقتی نه تو کنارم هستی و نه یاد تو در ذهنم. عشق تو به گونهای است که حتی در نبودت، نمیتوانم از خاطرات و تصوراتم دربارهات رها شوم.
هوش مصنوعی: ای کسی که از من دوری، تو اصلاً خبر نداری که به خاطر گریهام چه حالتی پیدا کردهام، انگار که خودم را در تاریکی گم کردهام و از شدت نالهام به حالتی فراموش شدهام.
هوش مصنوعی: روزی نیست که به یاد کسی نیفتی، کسی که به خاطر جدایی تو مدت زیادی است که رنج میبرد.
هوش مصنوعی: یک روزی خواهد رسید که به خاطر زیبایی کسی، هم دل و هم جانم را میفروشم، مانند شهری که به خاطر زیبایی کسی دیگر، نابود میشود.
هوش مصنوعی: دل من از درد جدایی تو رهایی مییابد و مانند نهالی که در باغ وصال تو میروید، شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: هر فردی که در شب آخر به زیبایی و نظر تو و تدبیر پادشاهی نگاهی بیفکند، روزش شاد و پسندیده خواهد بود.
هوش مصنوعی: پادشاه همه پادشاهان، ملک ارغوانی که در ویژگیهای مردانگی و فرهنگ، همچون او همتایی ندارد و مشابهی ندارد.
هوش مصنوعی: شخصی که به پیروزی و فتحی عظیم دست مییابد، هر روز از سوی خداوند مژدهای دربارهی عزت و عظمت به او میرسد.
هوش مصنوعی: در جنگ توانایی به دست میآورد و در جشن و خوشی، نعمتی را به سواری میدهد و جهانی را به فردی نیازمند میبخشد.
هوش مصنوعی: هیچکس در میان مخلوقات به اندازه او عدالت و علم ندارد، جز آن فرشتهای که بر عرش تکیه زده است و با عظمت و رحمت خداوند همراه است.
هوش مصنوعی: کیوان در نقطهای از آسمان بر افراشته است و خشماش به گونهای است که حتی مهر و آثار آسمانی نیز تحت تأثیر قرار میگیرند. باران و ابرها به صورت لطیفی بر زمین میبارند و این نشانهای از برکات و نعمتهای زندگی به شمار میآید.
هوش مصنوعی: ای روزگار، تو از زیبایی و ارزش تو گرفتهای و این ملک، به خاطر تو به جایگاه و جمال بیشتری رسیده است.
هوش مصنوعی: وقتی که در زبان شاهانه کلامی محکم و استوار بیان میشود، گویا در درونم نیرویی بهوجود میآید که میخواهد از سنگی سخت و زلالی زیبا سر برآورد.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی عروسان به دل من راه پیدا میکند، آن را مانند این آینهای که حقیقت را نشان میدهد، به نمایش میگذارم.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه اگر خفاش جان خود را فدای عشق کند، این به نوعی شبیه کار مسیح است. در غیر این صورت، از گل، فقط پرپر کردن صد مرغ برای کسی ارزش ندارد. به عبارتی، فدای جان کردن در عشق به قدری مهم و ارزشمند است که دیگر چیزها به چشم نمیآیند.
هوش مصنوعی: برای اینکه در باغ و چمن، نهالی خوب و بارور رشد کند، باید تحت تأثیر آموزش و شرایط مناسب قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: خداوند شب و روز و ماه و سال را برای تو معین کند تا زمانی که شب و روز و ماه و سال وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دور از تو مرا عشق تو کرده ست به حالی
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی
تا شب دل من سوزی هر روز به جنگی
تا روز تنم کاهی هر شب به خیالی
ماننده خورشیدی پیدا شده و من
[...]
ماه رجب فرخ و نوروز جلالی
گشتند قرین از قبل فرخ فالی
فال همه عالم شود از هر دو مبارک
گیرند اگر خال خود از صدر معالی
صدری که همه ساله بیننده او بر
[...]
المنة لله تبارک و تعالی
کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی
المنة لله که بیفزود بجاهت
هم مسند و هم منبر را فرو جلالی
المنة لله که بیستان شریعت
[...]
ای یافته از چهره تو حسن کمالی
داده است جمالیت خدا و چه جمالی
از دیده من عشق تو انگیخته نیلی
وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
چون زلف تو شد حالم و این از همه خوشتر
[...]
ای خواب که میبینمت از بهر خیالی
حیف است که با دیده تو را نیست وصالی
از رهگذر خواب توان دید خیالت
در آرزوی خواب شدم همچو خیالی
راضیست به دیدار خیالی ز جمالت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.