عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن
گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن
سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش
گاه کافر شدن و گاه مسلمان بودن
هست در چشمه خورشید ز رویت اثری
چون توان منکر خورشید پرستان بودن
پرتو روی الهی چو بر انسان افتاد
رسم شد شیفتۀ صورت خوبان بودن
با چنین روی و لب انصاف غرامت باشد
طالب جام جم و چشمهٔ حیوان بودن
گر نه روی تو بود من چه کنم باغ بهشت
نتوان بهر گل و میوه به زندان بودن
تا نسیم سر زلفت ز صبا بشنیدم
کار ما هست چو زلف تو پریشان بودن
روی بنمای که صاحبنظران مشتاقند
تا به کی زیر نقاب از همه پنهان بودن
رهنشینان سر کوی تو را همچو همام
غیرت آید نفسی همدم سلطان بودن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخت کاریست ریاضتکشِ هجران بودن
خونِ دل خوردن و دور از برِ جانان بودن
نه خلیلیم و نه ایّوب پس آخر تا چند
صابری کردن و بر آتشِ سوزان بودن
ای که با وصلِ تو پیوند گرفتم جاوید
[...]
با سر زلف تو صعبست مسلمان بودن
با رخت خود نتوان بسته ایمان بودن
من چو اندر سر گیسوی تو بستم دل خویش
پس مرا چاره نباشد زپریشان بودن
گل چو اندام تو می خواست که باشد بنگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.