با سر زلف تو صعبست مسلمان بودن
با رخت خود نتوان بسته ایمان بودن
من چو اندر سر گیسوی تو بستم دل خویش
پس مرا چاره نباشد زپریشان بودن
گل چو اندام تو می خواست که باشد بنگر
کآرزو میکند او را همه تن جان بودن
غرقه بحر فراق توام (و)تشنه وصل
وینچنین تا بابد بهر تو بتوان بودن
کز پی دانه در همچو صدف می شاید
غرق دریا شدن و تشنه باران بودن
بگدایی درت فخر کنم درهر کوی
من که عار آیدم ازخسرو و سلطان بودن
گرچه با آتش سودای تو باید چون شمع
هر شب از سوز دل سوخته گریان بودن
روز با درد تو از غیر تو مرگی دگرست
دل بیمار مرا طالب درمان بودن
بی رخ لیلی اگر کوه گرفتم چه عجب
من خوکرده چو مجنون ببیابان بودن
عشق میدان و درو هست قدم جان بازی
با چنین پای توان بر سر میدان بودن؟
سیف فرغانی از خود برو ار مرد رهی
تا بخود باشی نتوانی از ایشان بودن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عشق و دشواریهای ارتباط با معشوق است. شاعر به تناقضات و زیباییهای عشق اشاره میکند و بیان میدارد که مسلمان بودن و حفظ ایمان در سایهٔ زیباییهای معشوق دشوار است. او از عشق خود سخن میگوید و میگوید که چطور در این عشق دچار پریشانی شده و تنها راه درمانش وصل معشوق است. شاعر همچنین به فراق و تشنگی برای دیدن معشوق اشاره میکند و اینکه در این راه حاضر است از مقام خود در برابر او بگذرد و حتی به گدایی بپردازد. او از درد و رنج ناشی از عشق سخن میگوید و در نهایت به این نکته میرسد که برای رسیدن به معشوق باید از خود بتواند بگذرد. این متن تصویری عمیق و پرشور از عشق و چالشهای آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: با موهای دلربایت، مسلمان بودن دشوار است و نمیتوان با زیبایی تو، ایمان را در دل نگه داشت.
هوش مصنوعی: وقتی که قلبم را به گیسوی تو گره زدهام، دیگر نمیتوانم از بیقراری و دلنگرانی خلاصی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: گل به خاطر زیبایی و اندام تو آرزو میکند که همچون تو باشد. ببین، تمام وجود او آرزوی جان و زندگی داشتن را دارد.
هوش مصنوعی: من در دریای دوری تو غرق شدهام و به شدت در انتظار وصالت هستم، و این وضعیت تا ابد ادامه خواهد داشت تا بتوانم برای تو وجود داشته باشم.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به هدفی خاص، مانند دانهای درون صدف، ممکن است انسان در عمق دریا غرق شود و در عین حال تشنه باران بماند. این به معنای تلاش و آرزوهایی است که حتی در شرایط سخت و دشوار نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: من با افتخار به درگاه تو در هر مکانی گدایی میکنم، چرا که بر من عیب است که بخواهم مانند پادشاهان و خسروان باشم.
هوش مصنوعی: هرچند برای به دست آوردن عشق تو باید مانند شمعی باشم که هر شب از درد دل میسوزد و میگرید.
هوش مصنوعی: روزهایی که با درد تو سپری میشود، برای من حس مرگ دیگری است. دل بیمارم تنها آرزوی درمان را دارد.
هوش مصنوعی: اگر بدون چهره لیلی به کوه و دشت پناه بردم، عجیب نیست؛ من مثل مجنون، به آغوش صحرا عادت کردهام.
هوش مصنوعی: عشق مانند میدانی است که در آن باید جان را فدای خود کرد. آیا با چنین پای نیرومندی میتوان در وسط این میدان حاضر بود و درگیر عشق شد؟
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در مسیر راه درست قرار بگیری، باید از وابستگی به دیگران دوری کنی. تنها با متکی به خود بودن است که میتوانی به حقیقت وجودی خود پی ببری و از سایه دیگران خارج شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن
گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن
سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش
گاه کافر شدن و گاه مسلمان بودن
هست در چشمه خورشید ز رویت اثری
[...]
سخت کاریست ریاضتکشِ هجران بودن
خونِ دل خوردن و دور از برِ جانان بودن
نه خلیلیم و نه ایّوب پس آخر تا چند
صابری کردن و بر آتشِ سوزان بودن
ای که با وصلِ تو پیوند گرفتم جاوید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.