نیاید در قلم یارا حدیث آرزومندان
اگر صد سال بنویسم بود باقی دو صد چندان
در این آتش که من هستم زمانی دشمنت بادا
که حالی آب گرداند وجودش گر بود سندان
نیم آن کز تو برگردم فراقم گر کشد یا نه
به زخم از یار برگشتن نباشد مذهب رندان
ز خاک استخوان من دمد بوی وفاداری
نباشد دوستانت را وفای شست پیوندان
مگر بر جان مشتاقان ببخشاید دلت ور نی
نه مردی سود میدارد نه تدبیرخردمندان
نمیدانم چه رویست آن که هر جایی که بنمودی
زحیرت عقل میگیرد سر انگشت در دندان
میان روضه با رضوان چو بی روی تو بنشینم
در آن ساعت چنان باشم که با اغیار در زندان
به محشر دیدهٔ آدم شود از دیدنت روشن
در آن مجمع که اندازد نظر بر روی فرزندان
تمنا یک نظر دارد همام از گوشه چشمت
امید بندگان باشد به الطاف خداوندان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدای او را همی دارد خداوند خداوندان
از او یابند کام دل همه خویشان و پیوندان
بنالد جان بدخواهان چو تیغ او شود خندان
چو شیران پیش اندر صف چو اندر وصف صد چندان
همی گیرد جهان یکسر بتیغ او هنرمندان
[...]
جهانداری جوان دولت سرافراز عدو بندان
ابوالحارث ملک سنجر خداوند خداوندان
مه ترکی زبان من نداند فارسی چندان
چو گویم بوسه ده مشکل نهد بر فارسی دندان
پریرم بود در دل شوق او چندان که می مردم
چو آمد دی دو چندان گشت و هست امروز صد چندان
ز غیرش دیده دربستم مکن گو جا به دل هر بت
[...]
چه سان در حلقه آغوش گیرم شوخچشمی را
که از شوخی نگین را از نگین دان میکند بیرون
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.