هزاران نقش گوناگون ببستم
به دستانی مگر آیی به دستم
گهی در جست و جویت میدویدم
گهی در خاک کویت مینشستم
رسولان را به حضرت نیست باری
به پیغامی صبا را میفرستم
گرم کاری از این در برنیاید
همان جویای مشتاقم که هستم
نه امروز آمدم در مذهب عشق
در این سرمستی از روز الستم
شرابی بر کف جانم نهادی
که از بویش هنوز افتاده مستم
من این آیینههای مختلف را
برای عکس رویت میپرستم
چو نام بندگی بر من فکندی
ز ننگی نسبت خود باز رستم
چو باری بود بر جان این همامم
از او وز صحبت او باز جستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز فرمان تو خشنودیت جستم
چنین آزاد مردی را ببستم
مو آن دل داده یکتا پرستم
که جام شرک و خود بینی شکستم
منم طاهر که در بزم محبت
محمد را کمینه چاکرستم
اگر دین دارم و گر بت پرستم
بیامرزم به هر نوعی که هستم
درآمد دوش ترک نیم مستم
به ترکی برد دین و دل ز دستم
دلم برخاست دینم رفت از دست
کنون من بی دل و بی دین نشستم
چو آتش شیشهای می پیشم آورد
[...]
چه دیدم خواب شب کامروز مستم
چو مجنونان ز بند عقل جستم
به بیداری مگر من خواب بینم
که خوابم نیست تا این درد هستم
مگر من صورت عشق حقیقی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.