به ناز اگر ز در آن سرو ناز باز آید
به صید کردن مرغ دلم چو باز آید
به ناز در چمن جان خود کنم جایش
اگر به طرف چمن همچو سرو ناز آید
به مجلسی اگر آن رود را به چنگ آرم
چو رود، کار من بی نوا بساز آید
کسی که دیده به محراب ابرویت افکند
به پیش قبله ی روی تو در نماز آید
بر آنکه روز رخت را شبی نظاره کند
دل رمیده ی من در شب دراز آید
هر آنکه رشته ی مهر تو در دلش باشد
چو شمع از آتش مهر تو در گداز آید
ز غصه حیدر آشفته دل به پای طلب
همیشه بر سر کوی تو از نیاز آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیباییهای یک معشوق است. شاعر با ناز و طنازی معشوقش، آرزو دارد که او به سویش بیاید و دلش را صید کند. او از جاذبههای جمال معشوق، نشانههایی از عشق و دلدادگی را بیان میکند و نشان میدهد که چگونه عشق به معشوق، دل را از غمها آزاد میکند. همچنین، احساسات و عواطف عمیق بیانگر آن است که عشق میتواند انسان را به سجده و نیایش وادارد و در او شوق و نیاز ایجاد کند. شاعر به طور کلی بر ارتباط معنوی و احساسی خود با معشوق و تاثیر آن بر زندگیاش تأکید میکند.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق با ناز و زیباییاش از در وارد شود، دل من مثل پرندهای که به دام افتاده، شادمان خواهد شد و آمادهی شکار کردن خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر معشوقی مانند سرو ناز به چمن بیاید، با کمال دل و زیبایی خود، جانم را در آنجا قرار میدهم.
هوش مصنوعی: اگر در مجلسی بتوانم به مانند یک رود، بر خودم تسلط پیدا کنم، در این صورت، وضعیت من به گونهای خواهد شد که هیچ غمی نخواهم داشت.
هوش مصنوعی: کسی که به ابروهای زیبایت نگاه کند، در حقیقت در برابر پرچم و نشانهات، انگار در حال نماز خواندن است.
هوش مصنوعی: دل بیتاب من، در این شب طولانی، گروهی آماده میشود تا روزی که چهرهات را ببینم به تماشا بیایم.
هوش مصنوعی: هر کس که محبت تو را در دل داشته باشد، مانند شمعی است که با حرارت محبت تو ذوب میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوه حیدر (علی) دل من به هم ریخته است و همیشه برای رسیدن به تو در کنار کوی تو از نیاز مینالم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر بمهر من آن ماه را نیاز آید
چنانکه زود برفتست زود باز آید
برزم رفت و بسی رنج نابسازی کرد
رسد بباده خوری باز بزم ساز آید
همی دهیم براه فراز کردن چشم
[...]
تویی ، شها ، که بتو چرخ را نیاز آید
ببارگاه تو اقبال در نماز آید
زطبع دشمن جاهت سموم غم خیزد
ز رشح خدمت صدرت نسیم ناز آید
ز عون تیغ تو ملت بانتظام رسد
[...]
به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
امید نیست که دیگر به عقل بازآید
کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید
قضا همیبردش تا به چنگ باز آید
ندانم ابروی شوخت چگونه محرابیست
[...]
زهی مراد اگر از دست رفته بازآید
به دست وانۀ امّیدِ من چو بازآید
ستیزِ عیب کنان را وفایِ عهد کند
خلافِ مدّعیان را به صلح بازآید
مرا ز من بستاند زبس که بنوازد
[...]
بخشم رفته ما گر بصلح باز آید
سعادت ابدی از درم فراز آید
حکایت شب هجر و حدیث طره دوست
اگر سواد کنم قصه ئی دراز آید
چو یاد قامت دلجوی او کند شمشاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.