گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حیدر شیرازی

عمری است که در عشق تو بی صبر و قرارم

آشفتگیی از شکن زلف تو دارم

دین و دل و دنیا همه در کار تو کردم

ور جان طلبی، پیش تو حالی بسپارم

بیزار مشو از من بازاری مسکین

کز چنگ سر زلف تو بازاری زارم

تا روی و خط و قد و بناگوش تو دیدم

فارغ ز گل و سنبل و شمشاد و بهارم

رفتم ز میان تا به کناری بنشینم

زآن رو که میان تو جدا شد ز کنارم

هیچ است برم ملک جم و نعمت قارون

با آنکه جوی در همه آفاق ندارم

دستی زدم از عشق و گریبان بدریدم

باشد که گر دامن کامی به کف آرم

تا لاف انا الحق زده‌ام بر سر بازار

در عشق تو منصور صفت بر سر دارم

تا از تو نگارین شده‌ام دور چو حیدر

رخساره ز عشق تو به خونابه نگارم