هزار و یکصد و پنجاه و پنج هجری بود
که گشت نسخه ی دیوان چارمین سپری
قصیده و غزل و قطعه و رباعی آن
دوصد فزون ز هزار است و سی چو بر شمری
هنر به ماشطهٔ خامه ام کند نازش
که لیلی عرب آراست در لباس دری
دعای رحمت، از آیندگان امیدم هست
که جاده ایست بسیط زمان و ما گذری
شگفت نیست، گر آلوده است دامن ما
که دیده اشک فشان است و اشک ما جگری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به سال 1155 هجری اشاره میکند و از انتشار نسخهای از دیوان شاعری به نام "چارمین" صحبت میکند. او تعداد اشعار موجود در این دیوان را بیش از دو هزار قطعه میشمارد و از ظرافت هنر خود در سرودن شعر یاد میکند. شاعر امید دارد که آیندگان از او دعا کنند و با ذکر این نکته میگوید که زمان همچون جادهای وسیع است و ما فقط مسافران آن هستیم. او همچنین به این موضوع اشاره میکند که با وجود آلودگیهای دامن ما، همچنان دلتنگی و اشک وجود دارد.
هوش مصنوعی: در سال هزار و یکصد و پنجاه و پنج هجری شمسی، نسخهی دیوان چهارمین سپری منتشر شد.
هوش مصنوعی: شعرهای مختلفی مانند قصیده، غزل، قطعه و رباعی بسیار زیاد و متنوع هستند و تعداد بیشماری از آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: هنر من با قلمم به ناز و کرشمه است، گویی لیلی عرب در لباسی زیبا و فریبنده خود را آراسته است.
هوش مصنوعی: من از نسلهای آینده امید دارم که رحمت و دعاها را به سوی من فرستند، زیرا زندگی مانند سفری است در جادهای وسیع به نام زمان و ما تنها در حال عبور هستیم.
هوش مصنوعی: طبیعی است که اگر دامن ما آلوده باشد، چشمانمان پر از اشک و دلمان نیز آزرده خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری
شکنج تو علم پرنیان شوشتری
بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو
بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری
چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای
[...]
ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مر پور خویش را پدری
به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی
[...]
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری
عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب
که گر پریست چنین آمدست رسم پری
گر آبگینه پری را ببیندی بدرست
[...]
بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری
ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر
چو یادم آید از آن سی ستاره سحری
بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو
[...]
اگر به داد بود نام شاه دادگری
وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری
چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی
چو روز رزم شود آسمان با کمری
فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.