گنجور

 
حزین لاهیجی

ایّام، گرسنه اژدهایی ست

کاو راست نواله، مغز آدم

گشته ست به خون مردمی سرخ

این اشقر دیوزاد را، دم

این تیشهٔ نخل میوه افشان

نگذاشت به ریشهٔ وفا، نم

ابنای زمان به رتبه پیش اند

از ابن زیاد و ابن ملجم

آفاق گرفته، ظلمت جهل

کو صبح، که از صفا زند دم؟

چون سلسله، در نطاق پرخاش

مشتی سفله، فتاده درهم

از مادر روزگار بی مهر

با حقد و نفاق، زاده توام

دور است، سلامت از لقاشان

شد ترک سلام، شقِّ اسلم

کو نوح و دعای چشمه زایش؟

واجب شده، شست وشوی عالم

 
 
 
ناصرخسرو

از بهر چه این کبود طارم

پر گرد شده است باز و مغتم؟

زیرا که درو خزان به زر آب

بر دشت نبشت سبز مبرم

گشت آب پر از تم و کدر صاف

[...]

ازرقی هروی

آمد رمضان بخیر مقدم

دیشب بسلام خان اعظم

جمشید زمان سکندر وقت

مقصود وجود نسل آدم

ای امر تو چون نفاذ تقدیر

[...]

مسعود سعد سلمان

مرداد مهست سخت خرم

می نوش پیاپی و دمادم

از گردون طبع خاک پر تف

وز باران چشم ابر پر نم

بر دشت لباسهای رو نیست

[...]

سنایی

ای چهرهٔ تو چراغ عالم

با دیدن تو کجا بود غم

شد خلد به روی تو سرایم

بی روی تو خلد شد جهنم

ای شمسهٔ نیکوان به خوبی

[...]

انوری

ای زرین نعل آهنین سم

ای سوسن گوش خیزران دم

ای باد صبا گرفته در گل

با آتش تو چو ساق هیزم

سیر تو به گرد خط ناورد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه