وجود کاملان بر ناقصان دشوار میآید
اگر روح اللّه است او نیز، بر خر بار میآید
لب صاحب سخن، بیگلعذاران غنچه میباشد
که بلبل در بهاران، بر سر گفتار میآید
گلو شیرین کند نی را، نوای لعل نوشینش
سخنسازی، از آن لبهای شکربار میآید
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
وجود کاملان بر ناقصان دشوار میآید
اگر روح اللّه است او نیز، بر خر بار میآید
لب صاحب سخن، بیگلعذاران غنچه میباشد
که بلبل در بهاران، بر سر گفتار میآید
گلو شیرین کند نی را، نوای لعل نوشینش
سخنسازی، از آن لبهای شکربار میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به بیان زیبایی و دشواری ارتباط بین کامل و ناقص پرداخته است. وجود یا کمال یک شخص (که به روح الله اشاره دارد) برای ناقصان سخت است. همچنین به زیبایی سخن از لبهای صاحب کلام و شیرینی گفتار او اشاره شده است، که مانند بلبل در بهار به سمت گفتار او میآید و حس زیبا و شیرین را منتقل میکند. در کل، این شعر به تجلیل از زیبایی کلام و دشواری ارتباط با کمالات میپردازد.
هوش مصنوعی: وجود انسانهای کامل برای کسانی که نقص دارند سخت و دشوار است؛ حتی اگر شخصی وجود عظیم و والایی همچون روحالله باشد، او نیز تحت فشار و مشکلات جهان مادی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: لب صاحب سخن مانند غنچهای است که در میان گلهای زیبا و خوشبو قرار دارد و بلبل در فصل بهار به سراغ این غنچه میآید تا از زیباییاش بیاموزد و با آن گفتگو کند.
هوش مصنوعی: صدای نی وقتی به گلو میرسد، شیرینی خاصی پیدا میکند و لحن دلنشین آن از لبهای شیرین و خوش طبع میجوشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید
که بوی او شفای جان هر بیمار میآید
نسیم خوش مگر از باغ جلوه میدهد گل را
که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار میآید
بیا در گلشن ای بیدل، به بوی گل برافشان جان
[...]
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآید
شبی یا پرده عودی و یا مشک عبرسودی
و یا یوسف بدین زودی از آن بازار میآید
چه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست این
[...]
ز من در هجر او هردم فغان زار میآید
خوش آن چشمی که آن هردم بر آن رخسار میآید
به بازی سوی من آمد، به شوخی دل ز من بستد
بدو گفتم: چه خواهی کرد؟ گفتا: کار میآید
چو رفتم بر درش بسیار، دربان گفت کاین مسکین
[...]
سحر گه چون نسیم زلف آن دلدار میآید
درخت شوقم از برگش به برگ و بار میآید
ز توفان خفتگان کوچه را آگاه دار امشب
که سیل گریهٔ این دیدهٔ بیدار میآید
حروف نامهام بینقطه آن بهتر که از چشمم
[...]
نسیم صبح پنداری ز کوی یار میآید
به جانها مژده میآرد که آن دلدار میآید
به صد اکرام میباید به استقبال او رفتن
که بوی دوست میآرد ز کوی یار میآید
بدین خوبی و خوشبویی چنان پیدایی و گویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.