گنجور

 
حزین لاهیجی

بر رخ چه درگشاید، بیگانهٔ وفا را

چشمی که می نبیند دیدار آشنا را؟

نخل فسرده ی ما، نه سایه نه ثمر داشت

ما شاخ خشک بیدیم، معذور دار ما را