ای شوق، در شکنجهٔ دلها چگونهای؟
آه ای شرار شوخ، به خارا چگونهای؟
در پرسشت به لب نفسم میتپد به خون
ای ماهی بریده ز دریا چگونهای؟
ای دل که بود سجده برت فرق آفتاب
در زیر دست داغ سویدا چگونهای؟
ای همّت بلند که گردون به خاک توست
در زیر بار منّت بیجا چگونهای؟
ناسازی است شیوهٔ اجزای روزگار
با یک جهان عدو، تن تنها چگونهای؟
در ظلمت زمانه که جهل آفتاب اوست
ای نورِ عقلِ دیدهٔ بینا چگونهای؟
داغی حزین و از جگرت دود برنخاست
در آتش ای سپند شکیبا چگونهای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای مرغ بر پریده به بالا چگونهای؟
وی در باز رفته به دریا چگونهای؟
ای مریم طهارت وی جوهر حیا!
در خلوتآشیان مسیحا چگونهای؟
اینجا به ماتم تو جهانی سیاه شد
[...]
ای آرزوی دیده بینا چگونهای
وی مونس دل (من) تنها چگونهای
از ناز و نازکی اگر اینجا نیامدی
باری یکی بگوی که آنجا چگونهای
در است صورت تو و دریاست چشم من
[...]
ای جان و ای دو دیده بینا چگونهای
وی رشک ماه و گنبد مینا چگونهای
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بیتو خستهایم تو بیما چگونهای
آن جا که با تو نیست چو سوراخ کژدم است
[...]
ای جان به قید گنبد خضرا چگونهای؟
ای باده در شکنجه مینا چگونهای؟
ای شبنم بهشت که خورشید داغ توست
از اشتیاق عالم بالا چگونهای؟
ای لالهای که چشم به صحرا گشودهای
[...]
در عشق دوست ای دل شیدا چگونهای
ای قطره کشاکش دریا چگونهای
یادآور ای عدم ز نهانخانهای قدم
پنهان چگونه بودی و پیدا چگونهای
در بحر بی کنار کنارم کشید و گفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.