گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

ای مرغ بر پریده به بالا چگونه‌ای؟

وی در باز رفته به دریا چگونه‌ای؟

ای مریم طهارت وی جوهر حیا!

در خلوت‌آشیان مسیحا چگونه‌ای؟

اینجا به ماتم تو جهانی سیاه شد

معلوم کن یکی که تو آنجا چگونه‌ای؟

از نکبت زمانه مگو کان چگونه بود؟

در زیر خاک تیره بگو تا چگونه‌ای؟

بگسسته بود رشته یکتای جان تو!

با آن گسسته رشته یکتا چگونه‌ای؟

تنها نبوده‌ای تو و عاجز به هیچ وقت

در زیر خاک عاجز و تنها چگونه ای؟

ای شمس دین و دولت وی کارساز ملک!

از سوز سینه و دل دروا چگونه‌ای؟

بود آن ستوده گوهر گویا ز کان تو

ای کان ز درد گوهر گویا چگونه‌ای؟

ما را ز درد دل شب خون رود ز چشم

پس تو که خسته دل تری از ما چگونه‌ای؟

این رنج دل قضای ازل قسمت تو کرد

از کارکرد نَحنُ قسمنا چگونه‌ای؟

دل نیست کز غم تو دگر پاره‌پاره نیست

وین کار صعب را به جز از صبر چاره نیست؟

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode