در دیده نگاه تو که از جوش فتاده
مستی ست که در میکده خاموش فتاده
مشکیست که دارد جگر نافه پر از خون
خالی که بر آن عارض گلپوش فتاده
غارتگر جمعیت دلهاست ببینید
زلفی که پریشان به بر و دوش فتاده
مایوس مکن چشم به راهان چمن را
از شوق تو گل یک چمن آغوش فتاده
کو صاحب هوشی که کند فهم، سروشم
کار سخنم با لب خاموش فتاده
هر جرعه این غمکده را باده به رنگی ست
ته شیشه عشق است که سر جوش فتاده
با دولت بیدار، هماغوش کند خواب
چشمی که بر آن صبح بناگوش فتاده
کو عشق که از داغ چراغی بفروزم؟
بختم چو شب هجر سیه پوش فتاده
فکر تو خموشی ست حزین از سخن عشق
این کهنه شرابی ست که از جوش فتاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حال و احوال خود در عشق و چشمان محبوب میپردازد. او از مستی و شادی ناشی از وجود محبوب سخن میگوید و به زیباییهای او اشاره میکند. زلفهای پریشان محبوب را غارتگر دلها میداند و از انتظار دیگران برای دیدن چمن و گلهای زیبا یاد میکند. شاعر به جاذبههای عشق اشاره دارد و این که چگونه احساسات و عواطف انسانی در درون او جریان دارد. در نهایت، او به غم و اندوه ناشی از دوری و جدایی نیز اشاره میکند و میگوید که عشقش مانند شراب کهنهای است که بیصدا از جوش افتاده است.
هوش مصنوعی: نگاه تو در چشمانم حالتی از مستی را به وجود آورده که همچون سکوتی در میخانه نشسته است.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و حسرت است. در آن به رنگ تیره و عمیق مشکی اشاره شده که در درون خود درد و رنجی را نهفته دارد. همچنین به زیبایی ظاهری که گلها به چهره افزودهاند، اشاره شده است، اما در این زیبایی عمق غم و ناراحتی حس میشود. تجلی خارجی زیبایی، در زیر خود داستانی از احساسات تلخ را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی زلفهای پریشان اشاره دارد که توجه و دلهای بسیاری را به خود جلب میکند. گویی این زلفهای آشفته به نوعی روح و احساسات مردم را میرباید و آنها را مجذوب خود میکند. در واقع، زیبایی و جذابیت این زلفها به قدری است که همچون غارتگری در دلها نفوذ میکند.
هوش مصنوعی: چشم انتظاران باغ را ناامید نکن، چرا که به خاطر شوق دیدار تو، گلهای باغ با آغوشی باز منتظرند.
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که بتواند بفهمد که حرفهای من چه معنا دارد؟ من در حال سخن گفتن هستم، ولی آنچه میگویم در دل خاموشی گم شده است.
هوش مصنوعی: هر نوبت از این محل غم، نوشیدنیای وجود دارد که به رنگهای مختلفی است. در انتهای این نوشیدنی، عشق وجود دارد که به شدت در حال جوشیدن است.
هوش مصنوعی: در زمانی که خوشبختی و سعادت حاکم است، خواب چشمی که صبح را نمیبیند، در آغوش این سعادت قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: به دنبال عشقی هستم که بتوانم با آن از رنج و درد دل بکاهم. وقتی که بخت من مانند شب تار و پر از غم به سر میبرد، چه کار میتوانم بکنم؟
هوش مصنوعی: اندیشهی تو نوعی سکوت و افسردگی است و عشق را نمیتوان به راحتی بیان کرد. این احساس مانند شرابی قدیمی است که دیگر حبابهایش را از دست داده و آرام شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلفی که بر آن طرف بناگوش فتاده
شامی است که با صبح هم آغوش فتاده
پروانه پرسوخته شمع تجلی است
خالی که بر آن عارض گلپوش فتاده
از اشک تهی همچو در گوش نگردد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.