ای آب خضر، سایهٔ سرو روان تو
آتش به جان، گل از رخ چون ارغوان تو
محو سبک عنان مژه کافرت شوم
رنگین نشد به خون دو عالم سنان تو
باشد به رنگ جوشش پروانه، گرد شمع
دلها به دام طرهٔ عنبرفشان تو
در عشق، تیر بال هما بود بر سرم
هرگز نداشتم غم جان را به جان تو
گرد خط تو برد قرار از دل حزین
این بود، جوش فتنهٔ آخر زمان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با تصاویری زیبا و شاعرانه عشق و محبت را به تصویر میکشد. شاعر از زیباییها و جذابیتهای معشوقش میگوید و به تأثیر عمیق او بر روح و دل خود اشاره میکند. او بیان میکند که در عشقش به معشوق شعلهای سوزان دارد و هیچ غمی جز عشق او وجود ندارد. همچنین، اشاره به خط و طره معشوق، یادآور جذابیت و تسلط او بر دلهای عاشقان است، و همه اینها تحت تأثیر زمان و موقعیت اجتماعی و فرهنگی قرار دارد.
هوش مصنوعی: ای آب خوشگوار، سایهٔ این درخت سرو که تو در آن حضور داری، آتش عشق را در جانم برافروخته و زیبایی گلزار را مانند رنگ ارغوان بر چهرهات نمایان کردهای.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از عمق احساس و وابستگی خود به معشوق سخن میگوید. او احساس میکند که چشمان معشوقش به قدری جذاب و دلربا هستند که او را به خود مجذوب کرده و باعث میشوند که رنگین شدن زندگیاش به خاطر محنتهای جهانی بیمعنی است. در واقع، شاعر به برتری و زیبایی عواطف عاشقانهاش اشاره میکند و میگوید که همۀ دردها و رنجها در برابر این عشق فناپذیرند.
هوش مصنوعی: به رنگ شاداب و زندهی پروانه، دور شمعهای محبت، موی خوشبوی تو در دام افتاده است.
هوش مصنوعی: در عشق، مانند تیر پرندهای بلند بر سرم فرود آمد، اما هرگز غم و اندوه را در وجود خود حس نکردم، زیرا تو جزئی از جانم بودی.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که خط و نشان تو، آرامش را از دل اندوهگین من گرفته است و این وضعیت ناشی از فتنهها و مشکلاتی است که در زمانهٔ اخیر بوجود آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو
کرده جوان جهان را بخت جوان تو
نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست
با سعد و با علوست همیشه قران تو
گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو
[...]
ای آسمان مُسَخّر حکمِ روانِ تو
کیوانِ پیر بندهٔ بخت جوان تو
خورشید عالمی که به هنگام بزم و رزم
گه زین و گاه تخت بود آسمان تو
گر در زمان مهدی ایمن شود جهان
[...]
ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
ای شاخ نو شکفته ناگه ز چشم بد
تابوت شوم روی شده بوستان تو
محروم گشته از گهر عقل جان تو
[...]
ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
وی پشت ملک و روی جهان آستان تو
ای کرده ملک را متمکن مکان تو
وی مقصد زمین و زمان آستان تو
ای چرخ پست از بر رای رفیع تو
[...]
ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو
اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
از فربهی و لاغری رنج و صبر من
نسبت همی کنند سرین و میان تو
بیگانه وار می کنی از مهر من کنار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.