از شام هجر منّت دیدار می کشم
از خواب ناز دولت بیدار می کشم
تا کی خورم ز عقل سیه کاسه خون دل؟
مستانه یک دو ساغر سرشار می کشم
یک چند می کنم گرو باده رخت خویش
تا چند بار جبّه و دستار می کشم؟
برده ست حسن ساده آزادگی دلم
بهر چه ناز سبحه و زنار می کشم
بر دوش از خمار سرم بار می شود
تا پا ز آستانهٔ خمّار می کشم
جایی به از چمن نبود میگسار را
دامان تر چو ابر به گلزار می کشم
صد زخم می خورد رگ جان چون قلم حزین
تا گوهری به رشته گفتار می کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و حسرت هجران معشوق سخن میگوید و به حالتی از بیتابی و خمار اشاره میکند. او از غم و اندوه خود میگوید و به consume (مصرف) باده و شراب میپردازد تا بتواند بر غمهایش غلبه کند. شاعر همچنین به آزادگی و حسن معشوق خود اشاره میکند و میگوید که این محبت و زیبایی دلش را در بند کرده است. او به دنبال راهی برای رهایی از رنجها و رسیدن به سرور و شادی است و در نهایت بیان میکند که با وجود زخمهای عمیق بر جانش، تلاش میکند تا از طریق هنر و کلام، گوهری را بیابد.
هوش مصنوعی: از دوری تو به خاطر دیدارت فراق را تحمل میکنم و از خواب شیرین خود به خاطر زندگی بیدار میشوم.
هوش مصنوعی: تا کی باید به خاطر غم دل و اندوه خودم عاقلانه رفتار کنم؟ من میخواهم بهطور مستانه یک یا دو جام پر از شراب بنوشم.
هوش مصنوعی: من مدتی است که بادهای از عشق تو را در دل مینهم، اما تا کی باید لباس ملامت و زحمت را بر تن کنم؟
هوش مصنوعی: دل من به سادگی زیبایی دلبر اسیر شده است و به خاطر عشق او برای خود میزنم و دلم را به زنجیر وابستگی میبندم.
هوش مصنوعی: من از شدت مستی و سرخوشی، بار سنگینی بر دوش دارم و به سختی از آستانهٔ میخانه درمیروم.
هوش مصنوعی: هیچ جا به اندازه چمن زیبا و دلانگیز نیست؛ من به مانند ابر که باران را به گلزار میکشد، دل را به میان گلها میبرم.
هوش مصنوعی: رگ جانم به شدت زخم میخورد، مانند قلمی که ناامید است، اما با این حال، تلاش میکنم تا گوهری از کلام به دست آورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فریاد از این جفا که من از یار می کشم
اندک همی شمارم و بسیار می کشم
خاکم که کوب می خورم و پست می شوم
مورم که رنج می برم و بار می کشم
گر از جفای او دلم افگار می شود
[...]
آزارها ز یار جفا کار می کشم
تا کار او جفاست من آزار می کشم
غم می کشم ز یار و شکایت نمی کنم
غم نیست چون غمیست که از یار می کشم
بر من شدست این سبب طعنه دگر
[...]
از دست دهر محنت بسیار می کشم
آئینه وار هر نفس آزار می کشم
در آتشم چو پنبه داغ از ملایمت
از طبع سازگار خود آزار می کشم
یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد
[...]
از روی نرم سرزنش خار می کشم
چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم
آزاده ام، مرا سرو برگ لباس نیست
از مغز خود گرانی دستار می کشم
هر چند شمع راهروانم چو آفتاب
[...]
از دهر بس که کلفت بسیار می کشم
از همنفس چو آئینه آزار می کشم
شمعم ز گریه کلفت بسیار می کشم
از نور چشم خویش من آزار می کشم
از بخت تیره بر هوس دل نمی رسم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.