گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

از شام هجر منّت دیدار می کشم

از خواب ناز دولت بیدار می کشم

تا کی خورم ز عقل سیه کاسه خون دل؟

مستانه یک دو ساغر سرشار می کشم

یک چند می کنم گرو باده رخت خویش

تا چند بار جبّه و دستار می کشم؟

برده ست حسن ساده آزادگی دلم

بهر چه ناز سبحه و زنار می کشم

بر دوش از خمار سرم بار می شود

تا پا ز آستانهٔ خمّار می کشم

جایی به از چمن نبود میگسار را

دامان تر چو ابر به گلزار می کشم

صد زخم می خورد رگ جان چون قلم حزین

تا گوهری به رشته گفتار می کشم

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

فریاد از این جفا که من از یار می کشم

اندک همی شمارم و بسیار می کشم

خاکم که کوب می خورم و پست می شوم

مورم که رنج می برم و بار می کشم

گر از جفای او دلم افگار می شود

[...]

فضولی

آزارها ز یار جفا کار می کشم

تا کار او جفاست من آزار می کشم

غم می کشم ز یار و شکایت نمی کنم

غم نیست چون غمیست که از یار می کشم

بر من شدست این سبب طعنه دگر

[...]

کلیم

از دست دهر محنت بسیار می کشم

آئینه وار هر نفس آزار می کشم

در آتشم چو پنبه داغ از ملایمت

از طبع سازگار خود آزار می کشم

یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد

[...]

صائب تبریزی

از روی نرم سرزنش خار می کشم

چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم

آزاده ام، مرا سرو برگ لباس نیست

از مغز خود گرانی دستار می کشم

هر چند شمع راهروانم چو آفتاب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

از دهر بس که کلفت بسیار می کشم

از همنفس چو آئینه آزار می کشم

شمعم ز گریه کلفت بسیار می کشم

از نور چشم خویش من آزار می کشم

از بخت تیره بر هوس دل نمی رسم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه