فریاد از این جفا که من از یار می کشم
اندک همی شمارم و بسیار می کشم
خاکم که کوب می خورم و پست می شوم
مورم که رنج می برم و بار می کشم
گر از جفای او دلم افگار می شود
بازش هم اندرین دل افگار می کشم
همسایه می بسوزد و فریاد می کند
زان ناله ها که من پس دیوار می کشم
بر یار هم جفا بود، ار گویمش به روی
جوری که من ز یار جفا کار می کشم
در ذکر او چه منع ز فریاد، آخرش
پیکانست کز جگر، نه ز پا، خار می کشم
روشن چو روز گشت در آفاق سوز من
این شعله کز جگر به شب تار می کشم
خسرو خراب گشته و جان هم شده خراب
کز دیده باده های چو گلنار می کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عاشقانهای صحبت میکند که شاعر از جفای یار خود میکشد. او به بیان احساسات عمیق خود در مواجهه با خیانت و بیمهری یار میپردازد و نشان میدهد که چطور این آزار دل او را میآزارد و او را در شرایطی پست و ذلیل قرار میدهد. شاعر حتی به همسایگان و دیگران اشاره میکند که از نالههای او آگاهند و جفای یار را در هر کجا که باشد، احساس میکند. در نهایت، او به ویرانی و نابودی خود اشاره میکند و میگوید که از دلش شعلهای میسوزد که نمیتواند خاموش شود.
هوش مصنوعی: از ظلم و ستمی که از سوی محبوب به من میرسد، فریاد میزنم. با اینکه در ظاهر به نظر میرسد که از او کم میکشم، اما در واقع درد و رنج زیادی را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: من در خاک سرزمینم قرار دارم و با فشارهایی که به من وارد میشود، خوار و کوچک میشوم. مانند موری که با سختیها روبرو میشود و بار سنگینی را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: اگر درد و رنجی از بیمحلی او به دلم برسد، باز هم در دل زخمدیدهام او را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: همسایه در حال سوختن است و از شدت درد فریاد میزند، اما من به دلیل مشکلاتم، نمیتوانم کمکی به او بکنم و فقط از پشت دیوار صدای او را میشنوم.
هوش مصنوعی: به او اگر بگویم که من چقدر از رفتار بد یار رنج میکشم، خودش نیز به من بیاحترامی میکند.
هوش مصنوعی: در ذکر و یاد او هیچ مانعی برای فریاد زدن وجود ندارد، چرا که در نهایت، آزار و زخم از دل من ناشی میشود، نه از پاهایم.
هوش مصنوعی: زمانی که نور روز در دنیا پخش میشود، احساس سوز و درد من همچنان مانند شعلهای است که از عمق وجودم در شب تار میسوزد و میتکاند.
هوش مصنوعی: خسرو به شدت آشفته و سرحال نیست و روحش هم در هم ریخته است، زیرا من از چشمانم بادههایی مانند گلنار مینوشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزارها ز یار جفا کار می کشم
تا کار او جفاست من آزار می کشم
غم می کشم ز یار و شکایت نمی کنم
غم نیست چون غمیست که از یار می کشم
بر من شدست این سبب طعنه دگر
[...]
از دست دهر محنت بسیار می کشم
آئینه وار هر نفس آزار می کشم
در آتشم چو پنبه داغ از ملایمت
از طبع سازگار خود آزار می کشم
یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد
[...]
از روی نرم سرزنش خار می کشم
چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم
آزاده ام، مرا سرو برگ لباس نیست
از مغز خود گرانی دستار می کشم
هر چند شمع راهروانم چو آفتاب
[...]
از دهر بس که کلفت بسیار می کشم
از همنفس چو آئینه آزار می کشم
شمعم ز گریه کلفت بسیار می کشم
از نور چشم خویش من آزار می کشم
از بخت تیره بر هوس دل نمی رسم
[...]
از شام هجر منّت دیدار می کشم
از خواب ناز دولت بیدار می کشم
تا کی خورم ز عقل سیه کاسه خون دل؟
مستانه یک دو ساغر سرشار می کشم
یک چند می کنم گرو باده رخت خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.