گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

فریاد از این جفا که من از یار می کشم

اندک همی شمارم و بسیار می کشم

خاکم که کوب می خورم و پست می شوم

مورم که رنج می برم و بار می کشم

گر از جفای او دلم افگار می شود

بازش هم اندرین دل افگار می کشم

همسایه می بسوزد و فریاد می کند

زان ناله ها که من پس دیوار می کشم

بر یار هم جفا بود، ار گویمش به روی

جوری که من ز یار جفا کار می کشم

در ذکر او چه منع ز فریاد، آخرش

پیکانست کز جگر، نه ز پا، خار می کشم

روشن چو روز گشت در آفاق سوز من

این شعله کز جگر به شب تار می کشم

خسرو خراب گشته و جان هم شده خراب

کز دیده باده های چو گلنار می کشم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فضولی

آزارها ز یار جفا کار می کشم

تا کار او جفاست من آزار می کشم

غم می کشم ز یار و شکایت نمی کنم

غم نیست چون غمیست که از یار می کشم

بر من شدست این سبب طعنه دگر

[...]

کلیم

از دست دهر محنت بسیار می کشم

آئینه وار هر نفس آزار می کشم

در آتشم چو پنبه داغ از ملایمت

از طبع سازگار خود آزار می کشم

یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد

[...]

صائب تبریزی

از روی نرم سرزنش خار می کشم

چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم

آزاده ام، مرا سرو برگ لباس نیست

از مغز خود گرانی دستار می کشم

هر چند شمع راهروانم چو آفتاب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

از دهر بس که کلفت بسیار می کشم

از همنفس چو آئینه آزار می کشم

شمعم ز گریه کلفت بسیار می کشم

از نور چشم خویش من آزار می کشم

از بخت تیره بر هوس دل نمی رسم

[...]

حزین لاهیجی

از شام هجر منّت دیدار می کشم

از خواب ناز دولت بیدار می کشم

تا کی خورم ز عقل سیه کاسه خون دل؟

مستانه یک دو ساغر سرشار می کشم

یک چند می کنم گرو باده رخت خویش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه