گنجور

 
فضولی

آزارها ز یار جفا کار می کشم

تا کار او جفاست من آزار می کشم

غم می کشم ز یار و شکایت نمی کنم

غم نیست چون غمیست که از یار می کشم

بر من شدست این سبب طعنه دگر

کز بهر یار طعنه اغیار می کشم

میلیست هر مژه که بآن جای توتیا

گرد رهت بدیده خونبار می کشم

بسیار کم چراست بمن التفات تو

با آنکه من جفای تو بسیار می کشم

بر یاد قامتت همه شب تا دم سحر

آه دمادم از دل افگار می کشم

می می کشد رقیب فضولی ز جام وصل

من در فراق حسرت دیدار می کشم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

فریاد از این جفا که من از یار می کشم

اندک همی شمارم و بسیار می کشم

خاکم که کوب می خورم و پست می شوم

مورم که رنج می برم و بار می کشم

گر از جفای او دلم افگار می شود

[...]

کلیم

از دست دهر محنت بسیار می کشم

آئینه وار هر نفس آزار می کشم

در آتشم چو پنبه داغ از ملایمت

از طبع سازگار خود آزار می کشم

یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد

[...]

صائب تبریزی

از روی نرم سرزنش خار می کشم

چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم

آزاده ام، مرا سرو برگ لباس نیست

از مغز خود گرانی دستار می کشم

هر چند شمع راهروانم چو آفتاب

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

از دهر بس که کلفت بسیار می کشم

از همنفس چو آئینه آزار می کشم

شمعم ز گریه کلفت بسیار می کشم

از نور چشم خویش من آزار می کشم

از بخت تیره بر هوس دل نمی رسم

[...]

حزین لاهیجی

از شام هجر منّت دیدار می کشم

از خواب ناز دولت بیدار می کشم

تا کی خورم ز عقل سیه کاسه خون دل؟

مستانه یک دو ساغر سرشار می کشم

یک چند می کنم گرو باده رخت خویش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه