آزارها ز یار جفا کار می کشم
تا کار او جفاست من آزار می کشم
غم می کشم ز یار و شکایت نمی کنم
غم نیست چون غمیست که از یار می کشم
بر من شدست این سبب طعنه دگر
کز بهر یار طعنه اغیار می کشم
میلیست هر مژه که بآن جای توتیا
گرد رهت بدیده خونبار می کشم
بسیار کم چراست بمن التفات تو
با آنکه من جفای تو بسیار می کشم
بر یاد قامتت همه شب تا دم سحر
آه دمادم از دل افگار می کشم
می می کشد رقیب فضولی ز جام وصل
من در فراق حسرت دیدار می کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از آزار و جدایی که از یار خود میکشد سخن میگوید. او به رغم همه جفاهایی که یار بر او روا میدارد، شکایتی نمیکند و غم دلش را پنهان میکند. شاعر احساس میکند که دیگران به او طعنه میزنند زیرا به خاطر عشق به یار، رنجهای زیادی را تحمل میکند. او از دیدن یار و نبود توجه از سوی او بسیار دلشکسته است و شبها را به یاد قامت او میگذرانند و آه و ناله میکند. در نهایت، او به این واقعیت اشاره میکند که رقیبش در فراق او نیز به نوعی به درد عشق اشاره دارد و او فقط حسرت دیدار معشوق را میکشد.
هوش مصنوعی: من از آزارهایی که یار به من می رساند شکایتی ندارم، زیرا می دانم که این رفتار او به نوعی نشاندهندهٔ محبتش است و من هم باید این سختیها را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: من از درد و غم ناشی از دوست، رنج میبرم اما شکایتی ندارم؛ زیرا این غم، خود غم ویژهای است که تنها از دلم برای محبوبم برمیخیزد.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و علاقهای که به یار دارم، حالا مورد طعنه و سرزنش دیگران قرار میگیرم.
هوش مصنوعی: هر مژهام به صورت تو حسرت میخورد و به خاطر دورت، چشمانم پر از اشک و خون میشوند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من بسیار از بیتوجهی و جفای تو رنج میبرم، اما توجه و لطف تو به من بسیار ناچیز است.
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح به یاد قامت زیبایت، آه و نالههای دلbroken را از عمق وجودم بیرون میآورم.
هوش مصنوعی: رقیب فضولی از جام وصالم مینوشد و من در حسرت دیدار معشوق، درد و رنج میکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فریاد از این جفا که من از یار می کشم
اندک همی شمارم و بسیار می کشم
خاکم که کوب می خورم و پست می شوم
مورم که رنج می برم و بار می کشم
گر از جفای او دلم افگار می شود
[...]
از دست دهر محنت بسیار می کشم
آئینه وار هر نفس آزار می کشم
در آتشم چو پنبه داغ از ملایمت
از طبع سازگار خود آزار می کشم
یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد
[...]
از روی نرم سرزنش خار می کشم
چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم
آزاده ام، مرا سرو برگ لباس نیست
از مغز خود گرانی دستار می کشم
هر چند شمع راهروانم چو آفتاب
[...]
از دهر بس که کلفت بسیار می کشم
از همنفس چو آئینه آزار می کشم
شمعم ز گریه کلفت بسیار می کشم
از نور چشم خویش من آزار می کشم
از بخت تیره بر هوس دل نمی رسم
[...]
از شام هجر منّت دیدار می کشم
از خواب ناز دولت بیدار می کشم
تا کی خورم ز عقل سیه کاسه خون دل؟
مستانه یک دو ساغر سرشار می کشم
یک چند می کنم گرو باده رخت خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.