گنجور

 
صائب تبریزی

از روی نرم سرزنش خار می کشم

چون گل ز حسن خلق خود آزار می کشم

آزاده ام، مرا سر و برگ لباس نیست

از مغز خود گرانی دستار می کشم

هر چند شمع راهروانم چو آفتاب

از احتیاط دست به دیوار می کشم

آیینه پاک کرده ام از زنگ قیل و قال

از طوطیان گرانی زنگار می کشم

جان می رسد به لب من شیرین کلام را

تا حرف تلخی از دهن یار می کشم

نازی که داشتم به پدر چون عزیز مصر

در غربت این زمان ز خریدار می کشم

مژگان صفت به دیده خود جای می دهم

از پای هر که در ره او خار می کشم

از بس به احتیاط قدم می نهم به خاک

دست نوازشی به سر خار می کشم

بی پرده تر چو بوی گل از برگ می شود

هر چند پرده بر رخ اسرار می کشم

صائب به هیچ دل نبود دیدنم گران

بار کسی نمی شوم و بار می کشم

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۰۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرخسرو دهلوی

فریاد از این جفا که من از یار می کشم

اندک همی شمارم و بسیار می کشم

خاکم که کوب می خورم و پست می شوم

مورم که رنج می برم و بار می کشم

گر از جفای او دلم افگار می شود

[...]

فضولی

آزارها ز یار جفا کار می کشم

تا کار او جفاست من آزار می کشم

غم می کشم ز یار و شکایت نمی کنم

غم نیست چون غمیست که از یار می کشم

بر من شدست این سبب طعنه دگر

[...]

کلیم

از دست دهر محنت بسیار می کشم

آئینه وار هر نفس آزار می کشم

در آتشم چو پنبه داغ از ملایمت

از طبع سازگار خود آزار می کشم

یک رهبرم درین ره تاریک برنخورد

[...]

صائب تبریزی

اول سری به رخنه دیوار می کشم

دیگر به آشیانه خود خار می کشم

سوزن تمام چشم شد از انتظار و من

با ناخن شکسته ز پا خار می کشم

چون زاهدان به مهره گل دل نبسته ام

[...]

سیدای نسفی

از دهر بس که کلفت بسیار می کشم

از همنفس چو آئینه آزار می کشم

شمعم ز گریه کلفت بسیار می کشم

از نور چشم خویش من آزار می کشم

از بخت تیره بر هوس دل نمی رسم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه