شمارهٔ ۵۷۳
آیا همای تیر تو جوید نشان خویش؟
ما می زنیم قرعه به مشت استخوان خویش
گردن بزن، بسوز، بکش، جسم و جان ز توست
چون شمع فارغیم ز سود و زیان خویش
صد ره به من کشد دلت امّا چه فایده؟
یکبار بشنو از دل نامهربان خویش
چون شمع بی اثر نبود سرگذشت من
حرفی بسنج از لب آتش زبان خویش
یکبار هم به دست صبا می توان فشاند
بوی گلی، به مرغ کهن آشیان خویش
با زلف، شانه را نکنی آشنا اگر
دانی چه می کشم ز دل بدگمان خویش
ساکن مشو حزین که به بالین توست شمع
هویی بزن به بال و پر ناتوان خویش
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...