می کند دل در خم زلف تو زاری بیشتر
شب چو شد، بیمار دارد بی قراری بیشتر
گرچه به می گردد از پرهیز، هر دردی که هست
درد دین را می کند پرهیزگاری بیشتر
ابر دریا دل کند گل در گریبان خار را
ای خوش آن چشمی که دارد ذوق زاری بیشتر
ناز را عاشق نوازی هاست در خورد نیاز
هرکه را عجز است بیش، امّیدواری بیشتر
نقش شیطان سیرتش را سر نمی آید فرود
می کشد عزّت طلب، هر چند خواری بیشتر
هرکجا پستی ست افزون کشتزار خاک را
می کند دهقان رحمت آبیاری بیشتر
دور خط مستی فزای حسن خوبان شد حزین
می شود در نوبهاران، میگساری بیشتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می شود مغلوب، خصم از بردباری بیشتر
تیغ لنگر دار دارد زخم کاری بیشتر
هرکه راچون شانه دردل زخم کاری بیشتر
می کند زلف سخن راشانه کاری بیشتر
بر کم وبیش محبت بیقراری شاهدست
[...]
از نسیم خط دلم را بیقراری بیشتر
شورش دیوانه از باد بهاری بیشتر
دوش کز هر شب قرارش با تغافل بیش بود
بود ما را هم زهر شب بیقراری بیشتر
از غضب هر چند نازش بار بر دل مینهاد
[...]
میشود زین بندگیها، شرمساری بیشتر
زان بتقصیرم بود، امیدواری بیشتر
کوچکان را مینماید در نظر دولت بزرگ
هست میدان نگین وقت سواری بیشتر
از سفر کردن شود کس دلنشین عالمی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.