من خراباتیم ای شوخ، مرا یار مگیر
نیکنامی تو، ره خانه خمّار مگیر
عنبرین طره چه انداخته ای بر سر دوش
کافر عشق تو ماییم، تو زنار مگیر
شمع سان گر سرم از تیغ زنی زنده شوم
کار این سوخته را این همه دشوار مگیر
گل آدم کف تقدیر، چهل روز سرشت
باری از تربیتم دست به یکبار مگیر
من اگر نیکم اگر بد، به صفا آینه ام
که تو را گفت، مرا لایق دیدار مگیر؟
گر به گستاخیم از سینه صفیری زده سر
رحم فرما و به این مرغ گرفتار مگیر
صد سخن گفتم و نشنیده گرفتی و گذشت
یک سخن را به دل نازک خود بار مگیر
عشق نبود عجبی گر به رگ و ریشه دود
آتش است این، نتوان گفت که در خار مگیر
این جواب غزل مرشد روم است که گفت
من به بوی تو خوشم، نافه تاتار مگیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من به کوی تو خوشم خانه من ویران گیر
من به بوی تو خوشم نافه تاتار مگیر
همین شعر » بیت ۹
این جواب غزل مرشد روم است که گفت
من به بوی تو خوشم، نافه تاتار مگیر
نه که مهمان غریبم تو مرا یار مگیر
نه که فلاح توام سرور و سالار مگیر
نه که همسایه آن سایه احسان توام
تو مرا همسفر و مشفق و غمخوار مگیر
شربت رحمت تو بر همگان گردانست
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.