خمش زخوی تو عاشق بود زبانش و لرزد
چو شمع شعله کشد مغز استخوانش و لرزد
ز دورباش تو دارم نگه به دامن مژگان
چو بلبلی که خورد صرصر آشیانش و لرزد
غبار دامن ناز تو را چو سرمه ز عزّت
صبا ز دیده برد آستین فشانش و لرزد
به گلشنی که به آن حسن لاله رنگ خرامی
خجل شود ز رخت شاخ ارغوانش و لرزد
خزان هجر فسرده ست در گلو نفسم را
زبان خامه کند شرح داستانش و لرزد
ز بیم نازکی خوی یار نوسفر من
جرس فروشکند در گلو فغانش و لرزد
به احترام، نماید عبیر، چاک گریبان
نسیم پیرهن از گرد کاروانش و لرزد
غرور ناز نکویان نداشته ست حریفی
به زور عجز گرفته ست دل عنانش و لرزد
چو مفلسی که فتد گنج شایگان به کف او
نهفته است دلم، داغ بیکرانش و لرزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و اضطراب دل عاشق است. شاعر از اثرات دوری محبوب بر روح و جسم خود سخن میگوید و توصیف میکند که چگونه عشق و longing او را میلرزاند. با استفاده از تشبیهات زیبا، مانند لرزیدن شمع و بلبلی در طوفان، احساس حسرت و بیقراری خود را به تصویر میکشد. همچنین، حس زیبایی و افتخار به دامن محبوب و تأثیر آن بر دیگران را یادآور میشود. در نهایت، شاعر احساس عجز و ناتوانی خود را در برابر عشق توصیف میکند و نشان میدهد که دلش به شدت برای محبوبش تنگ شده و درگیر درد و افسردگی است.
هوش مصنوعی: زبان عاشق تو در سکوت فرو رفته و مانند شمعی داغ و لرزان است. وجودش از عشق تو میسوزد و این آتش به عمق وجودش نفوذ کرده و او را به لرزه درآورده است.
هوش مصنوعی: از دوری تو همچون بلبلی هستم که به آشیانش وزش باد سردی میزند و به خاطر آن در اضطراب و لرز هستم. در این حال، من به دامن مژگان تو نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: غبار دامن زیبای تو مانند سرمهای است که باد صبح به خاطر ارزش و زیباییاش از دیدگان برداشته است. آستینش را به کناری بزن و بگذار که به خاطر این زیبایی بلرزد.
هوش مصنوعی: در باغی که زیبایی تو مانند لاله است، حتی گلهای دیگر از زیبایی تو شرمنده میشوند و به خاطر جلوهات، شاخ و برگهای ارغوان هم به لرزه درمیآید.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از اندوه و غمی عمیق است که در دل وجود دارد. نعمتهایی که از دست رفتهاند، احساسات و افکار را در گلو حبس کرده و توان بیانش را از فرد میگیرد. این درد و فقدان باعث میشود تا او به طور ناخودآگاه احساس لرزش و تردید کند، مانند داستانی که باید روایت شود اما نمیتواند.
هوش مصنوعی: به خاطر نازکی و لطافت طبع یار نوظهورم، صدای جرس در گلویم به فریاد و لرزش میافتد.
هوش مصنوعی: نسیم به خاطر احترام، گریبانش را از لطافت بوی خوش عطر گلابی که از کاروان میآید، باز میکند و به نسیم جوان میلرزد.
هوش مصنوعی: غرور و ناز زیبایانی را کسی نتوانسته به چالش بکشد. اما حالا دلی که در بند عجز و درماندگی است، از شدت احساس لرزیده و به سختی در اختیار عقلش قرار دارد.
هوش مصنوعی: همانطور که فردی که در فقر به سر میبرد و ناگهان به گنجی ارزشمند دست مییابد، دل من نیز درگیر یک عشق عمیق و شورانگیز است که در درونم نهفته، و این احساس باعث لرزیدن من میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کند سپهر خم اندیشه کمانش و لرزد
شعاع مهر تصور کند سنانش و لرزد
به یاد رستم اگر زور بازوی تو درآید
چو چله بند شود تیر در کمانش و لرزد
اگر تصور قهرت کند ز بیم مکافات
[...]
زبان بهکام خموشی کشد بیانش و لرزد
نگه ز دور به حیرت دهد نشانش ولرزد
نگه نظاره کند از حیا نهانش و لرزد
زبان سخن کند از تنگی دهانش و لرزد
چه شوکت است ادبگاه حسن را که تبسم
[...]
گرسنه به که برآید ز فاقه جانش و لرزد
از آن که دررسد از راه میهمانش و لرزد
نفس به گرد دل از مهر می تپد به فراقت
چو طایری که بسوزانی آشیانش و لرزد
منم به وصل به گنجینه راه یافته دزدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.