گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

خداوندا تسلی کن، دل امّیدواران را

به الفت آشتی ده، آن قرار بی‌قراران را

غم دیرینه دارد الفتی با چشم گریانم

شراب کهنه مشتاق است، ابر نوبهاران را

نمک‌پروردهٔ عشقیم و داریم از لبت شوری

به مرهم آشنایی نیست، داغ دل‌فگاران را

سلوکم در طریق عشق با یاران به آن ماند

که مور لنگ همراهی کند، چابک‌سواران را

گریبان چاک باشد دلق ما تردامنان تا کی؟

به می آلوده گردان، خرقهٔ پرهیزگاران را

دل عاجز، حریف ترک چشمت کی تواند شد؟

به خون غلتانده مژگانت، صف خنجرگذاران را

حزین آسودگی صورت نبندد با سخن‌سنجی

کمند از پیچ و تاب خود بود، معنی‌شکاران را

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

جامی

گذشت از حد خروش و گریه ابر نوبهاران را

کجا دانست یارب درد و داغ دل فگاران را

مبار ای ابر روز گشت آن چابک سوار آخر

که دیده بر ره است از دیرباز امیدواران را

ازین عشق جگرخواره چه دارم چشم بهبودی

[...]

امیرعلیشیر نوایی

ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران را

که روشن کرد هرسو شمع گل‌های بهاران را

چو نرگس جام زر بگرفت و لاله ساغر یاقوت

صلای باده زد مرغ چمن پرهیزگاران را

تو نیز ای پیر دیر اندر چنین فصلی به سرمستی

[...]

هلالی جغتایی

بروز غم، سگش خواهم، که پرسد خاکساران را

که یاران در چنین روزی بکار آیند یاران را

عجب خاری خلید از نو گلی در سینه ریشم!

که برد از خاطر من خار خار گل عذاران را

ز ناز امروز با اغیار خندان میرود آن گل

[...]

صائب تبریزی

ز منع افزون شود شوق گرستن بی قراران را

که افزاید رسایی از گره در رشته باران را

ز طوفان پنجه مرجان نگردد بحر را مانع

کجا ساکن کند دست نوازش بی قراران را؟

به قدر سعی، از مقصود هر کس بهره ای دارد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیاض لاهیجی

کتابت کی تواند داد داد بیقراران را

سحاب خشک حسرت می‌دهد مشتاق باران را

چه شد دیریست کز زلف بتان بویی نمی‌اری

به امیدی نشاندی ای صبا امیدواران را

نمک دارد که بعد از انتظار غم ز دل بردن

[...]