گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حزین لاهیجی

خوشا دمی که مرا دیده از غبار برآید

ز گرد هستیم آن نازنین سوار برآید

همین بس است که خود چاک می زنم به گریبان

ز دست کوته ما بیش ازین چه کار برآید؟

ز سرگذشته، به راهت نشسته ایمکه تاکی

نگه به عربده، زان چشم میگسار برآید

بغیر از اینکه به سرگشتگی جهان به سر آری

دگر چه کام دل از دور روزگار برآید؟

چه آتشی ست حزین ، این که در جگر زده عشقت؟

به یک صفیر تو، دود از دل بهار برآید

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
خواجوی کرمانی

سحر چو بوی گل از طرف مرغزار برآید

نوای زیر و بم از جان مرغ زار بر آید

بیار ای بت ساقی می مروّق باقی

که کام جان من از جام خوشگوار برآید

چو در خیال من آید لب چو دانه نارت

[...]

ابن حسام خوسفی

هلال عید کزین طاق زرنگار برآید

به ابرویت نرسد گرهزار بار برآید

ز زلف بسته ی مشکین اگر گره بگشایی

از ان گشاد دلم را هزار کار برآید

چو سرو اگر بخرامی به ناز و رخ بنمایی

[...]

صائب تبریزی

بغیر خط که ز روی لطیف یار برآید

ز آب آینه نشنیده کس غبار برآید

ز آه گرم چه پرواست آهنین دل او را

که تیغ از آتش سوزنده آبدار برآید

ز رشک آن لب یاقوت رنگ لعل بدخشان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه