کی صرفه ز ما خصم سبک سر به دغا برد؟
خود باخت، دغل باز حریفی که ز ما برد
از هر دو جهان باز نیامد خبر از او
دل را کشش عشق ندانم به کجا برد؟
افسرده ز دم سردی ایّام نگردید
آتشکده آتش مگر از سینهٔ ما برد؟
از منّت پیری ست گرانباری دوشم
لب را به قدم بوس تو این پشت دوتا برد
یک جلوه خیال تو در اندیشهٔ ما کرد
دل لذت دیدار جدا، دیده جدا برد
خورشید نبردهست به چوگان سعادت
گویی که ز میدان شهادت سر ما برد
تردامنی مشرب رندانه حزین را
از توبه پشیمانی و از خرقه صفا برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نتوان به فلک شکوه ز بیداد قضا برد
از شیشه ما دهشت این سنگ صدا برد
مرغ قفس این بخت برومند ندارد
باد سحر این دامن گل را به کجا برد
در خدمتش استاده بپا دار مکافات
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.