خیالش گر چنین در خاطرم جاگیر میگردد
پس از مردن غبارم گردهٔ تصویر میگردد
بود تا می جوان، با او به صد جان عشق میورزم
مریدش میشوم از صدق دل چون پیر میگردد
حذر کن ای سپهر از تیغ آه گریهآلودم
نفس چون آب بردارد، دم شمشیر میگردد
رهین منّت عشقم که افزود اعتبارم را
شکست رنگ بر رخسارهام اکسیر میگردد
غبار خاطرم انبوه شد، لختی فرو گریم
بلی باران شود، چون ابر عالمگیر میگردد
به خوان روزگاران دست خواهش را نیالایم
که آخر کام نعمتخواره از جان سیر میگردد
شدم شوریده خاطر از خیال گردش چشمی
به هم این حلقهها چون بسته شد زنجیر میگردد
فلک طفل دبستان است طبع نکتهسنجان را
کبود از سیلی من، روی چرخِ پیر میگردد
حزین از فکر آن شیرین دهن دایم گدازانم
شود چون استخوانم آب، جوی شیر میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عشق و تنهایی نویسنده است. او بیان میکند که اگر خاطراتش در ذهنش جاگیر شود، پس از مرگش نیز باقی خواهد ماند. عشق به یک معشوق جوان سبب میشود که او به شدت به آن وابسته شود و به خاطر عشق، به تصویر و یاد او بیشتر پیوسته میشود. همچنین، شاعر از دردهای ناشی از عشق و آه و نالههای خود سخن میگوید و هشدار میدهد که به خاطر این احساسات، ممکن است آسیب ببیند. او به زیبایی و زوال خود در اثر عشق اشاره میکند و بیان میکند که عشق نه تنها به او اعتبار میبخشد، بلکه ممکن است او را به شدت دچار غم و اندوه نیز کند. در نهایت، شاعر ابراز میکند که به خاطر خاطرات و اتفاقات زندگیاش، در دنیای سخت و طاقتفرسا گرفتار شده است و پیوسته به دنبال آرامش و فرار از این زنجیرهای عاطفی است.
هوش مصنوعی: اگر خیال او در ذهنم به قدری جا بگیرد، بعد از مرگ من، گرد و غباری از یاد و تصویر او باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جوان هستم، با تمام وجودم به او عشق میورزم و از روی راستگویی مرید او میشوم، زیرا او در دل میانسالی فارغ از دنیای مادی میشود.
هوش مصنوعی: ای آسمان، از اشکهای غمانگیز من بترس؛ چون نفس من مانند آبی که بخواهد برداشته شود، تیز و برنده میشود.
هوش مصنوعی: عشق باعث شده که اعتبار و ارزش من بیشتر شود و رنگ رخسار من به مانند اکسیر، دگرگون و زیبا میشود.
هوش مصنوعی: خاطراتم در ذهنم روی هم انباشته شده و احساس میکنم باید مدتی بگریم. وقتی باران ببارد، مانند ابرهایی که تمام دنیا را میپوشانند، احساساتم هم به شدت بروز خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من به دنبال تحسین و درخواست از روزگار نیستم، چرا که در نهایت، کسی که به خوشیها عادت کرده، از زندگی سیر میشود.
هوش مصنوعی: فکر و خیال یک نگاه جذاب و دلربا، مرا درگیر و پریشان کرده است. وقتی این حلقهها به هم پیوسته میشوند، مثل زنجیری میچرخند و بیوقفه حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک کودک دبستانی است و در آن، ذهن تیزبین و نکتهسنج را میسازد. من با ضربههایم، رنگ صورت او را تغییر میدهم و این چرخ کهن همچنان در حرکت است.
هوش مصنوعی: همواره از یادآوری آن معشوق خوشرو و دلنشین در عذاب و گداز هستم، طوری که انگار استخوانهایم آب میشود و دلم مانند جوی شیر روان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی آن صیاد بیپروا پی نخجیر میگردد
که دایم در رهش صد صید از جان سیر میگردد
صبوری چون ز حد بگذشت کاری رو نمیآرد
که دارو کهنه چون گردید بیتأثیر میگردد
خط سبزت عنان اختیار از دست و دل برده
[...]
در آن وادی که سرعت خاک دامنگیر میگردد
جنون همچون صدا در حلقه زنجیر میگردد
عداوت با دل بیکینه رنگین رفتنی دارد
ز خون واژگونبختان دم شمشیر میگردد
شکست کار عاشق داغ دارد مومیایی را
[...]
چو زلفت بیدلان را در پی تسخیر می گردد
به تن هر قطره خونم دانهٔ زنجیر می گردد
خیالش را ز بس در پرده های دل نهان دارم
فلک از دود آهم صفحهٔ تصویر می گردد
بقدر سوز دل گر دود آه از سینه برخیزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.