گنجور

 
حزین لاهیجی

آنها که خاکِ راهِ تو را توتیا کنند

بی‌پرده گر به دیده درآیی چه‌ها کنند

می‌بینم از تطاول سیمین‌تنانِ شهر

پیراهن صبوری ما را قبا کنند

گردی نمی‌شود ز نمکدان عشق کم

بر خوان او، اگر دو جهان را صلا کنند

رازی که پیر میکده با خلوتی نگفت

می‌ترسمش، به میکده‌ها برملا کنند

خاک سیه به کاسه کند، نافه را ز رشک

خونی که در دل از نگه آشنا کنند

در کیش ما چو سجدهٔ کافر قبول نیست

شکری که منکرانِ محبّت ادا کنند

دردی که در دل است ز خلق جهان مرا

باشد مگر به گوشهٔ عزلت دوا کنند

آنها که باختند به عشق تو نقد جان

یک جلوهٔ تو را دو جهان رونما کنند

جز حرف آشنای لب لعل یار نیست

درسی که کودکان محبّت هجا کنند

وقت است بشکنیم دکان، شیخ شهر را

بت قبله گان، به ما همگی اقتدا کنند

آنها که می‌پرد دلشان در هوای تو

جان را نثارِ مَقدمِ بادِ صبا کنند

شکر صریر خامهٔ جان پرورت حزین

آیا بوَد که پرده‌شناسان ادا کنند؟

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

ای پیشوای شرع که ایناء روزگار

از بهر دفع ظلم بتو النجا کنند

ارباب فضل ملتزم منّتی شوند

در خدمت تو گر بمثل جان فدا کنند

احوال روزگار از آن شد که بعد ازین

[...]

کمال خجندی

آنجا که وصف گیری آن دلربا کنند

از مشک اگر کنند حدیثی خطا کنند

گر کام اوست ریختن خون عاشقان

آن به که کامش از دل شیدا روا کنند

بیهوده رنج می برد از دست ما طبیب

[...]

جهان ملک خاتون

درد دل مرا چو اطبا دوا کنند

درمان درد ما لب لعل شما کنند

بیچارگان شوق که بینند روی او

این بس بود ز دور که او را دعا کنند

شاهان چو در گذار ببینند خسته ای

[...]

حافظ

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند

دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی

باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

[...]

نسیمی

آنجا که وصف سرو گل اندام ما کنند

جانها به جای جامه به بویش قبا کنند

آنان که یافتند اثر کیمیای «فضل »

مس را به التفات نظر کیمیا کنند

ای خسته ای که بی خبر از درد دوستی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه