هوای عشق برونم ز ننگ و نام کشید
به توبه نامهٔ من، یار خط جام کشید
خوشا حریف شرابی که فکر شام نداشت
نهاد لب به شط باده و تمام کشید
ز عشق پاک به هر شیوه تو مشتاقم
به خشم و کین نتوان از من انتقام کشید
هنوز از آن خط مشکین خبر نداشت دلم
هوای دانه خالت مرا به دام کشید
ز من حدیث وفا و جفای خویش مپرس
که پاس راز، زبان مرا ز کام کشید
ز کوی انجم و افلاک رخت خویش برآر
برای جا نتوان منت از لئام کشید
بهار عیش در آغوش غنچه خسبان است
نسیم صبح به گوش من این پیام کشید
متاع عنصر و افلاک واسپار حزین
که خوار شد، ز فرومایه هر که وام کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنون که باد خزان فرش لعل فام کشید
خوش آنکه در صف مستان نشست و جام کشید
دلم که جام نگون داشت سالها چو حباب
ببین که موج شرابش چسان بدام کشید
خزان در آمدن آن سوار حاضر بود
[...]
نمی توان به گزند از من انتقام کشید
که دایه زهر به طفلی مرا به کام کشید
زمانه یک نفسم بر مراد خود نگذاشت
به هر که داد مراد از من انتقام کشید
هزار نقش خوشم داد چرخ و تا دیدم
[...]
خط عذارتو خورشید رابه دام کشید
ز هاله حلقه به گوش مه تمام کشید
مشو به سرکشی از خصم زیردست ایمن
که نرم نرم خط از حسن انتقام کشید
امید هست ترا بی سخن رحیم کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.