قاصدی کو که پیامی برِ دلدار برد؟
سوی گلشن خبرِ مرغ گرفتار برد؟
یوسفی کو که به گلبانگِ خریداریِ خویش
سینهچاکم چو گل از خانه به بازار برد؟
قوّتی داده به فرهاد و به مجنون ضعفی
هرکه را عشق ز راهی به سر کار برد
عکس خواهش ز بس از مردم دنیا دیدم
جوهر آینهام حسرتِ زنگار برد
بهر مَشّاطگیِ چهرهٔ گل باد صبا
بویی از پیرهنت جانبِ گلزار برد
بس که چون نقش قدم محو سراپای توام
رشک بر حیرت من صورت دیوار بَرَد
کار دل رفت ز دست از غم ایّام حزین
جلوهٔ عشوهگری کو که دل از کار برد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
عشقت اقرار به دل آرد و انکار برد
همچو صیقل که صفا بخشد و زنگار برد
بیخودی لازمه عشق بود، ورنه چرا
هرکه را بر سر کار آورد، از کار برد؟
که به غربت فکند تنگدلان را زوطن؟
[...]
کو فنا تا همه آلایش پندار برد
از صور جلوه و از آینه زنگار برد
شب ز خود رفتم و بر شعله گشودم آغوش
کو بدآموز که پیغاره به دلدار برد
گفته باشی که به هر حیله در آتش فگنش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.