گر رخ به ما نمایی، ای خوش لقا چه باشد؟
ما را ز ما ستانی، ای دلربا! چه باشد؟
از یار ناموافق، دوری ضرورت آمد
گر ساعتی نشینی از خود جدا، چه باشد؟
از وصل خود بریدی، گویی چه جور دیدی؟
خود فصل ماجرا کن، جور و جفا چه باشد؟
شمع جمال موسی، شد برق و طور را زد
نار کلیم آن بود، نور خدا چه باشد؟
انوار مرشد روم، شد راهبر حزین را
گر همّتی بخواهی از اولیا چه باشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر ساعتی ببری ز اندیشهها چه باشد
غوطی خوری چو ماهی در بحر ما چه باشد
ز اندیشهها نخسپی ز اصحاب کهف باشی
نوری شوی مقدس از جان و جا چه باشد
آخر تو برگ کاهی ما کهربای دولت
[...]
تن را اگر گذاری در عشق ما چه باشد
گراستخوان نگیری باز از هما چه باشد
عشق است مصر اعظم عقل است روستایش
زین بیش اگر نباشی در روستاچه باشد
از راه بیخودی عرش یک نعره وارراه راست
[...]
گر مطلب تو جنگ است صلح و صفا چه باشد
ور آشتی است در دل جور و جفا چه باشد
پست و بلند دوران در چشم ناقصان است
در عالمی که ماییم ارض و سما چه باشد
هر دلبری به نوعی دل می رباید از ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.