دمی که حرف وداعت به گوش میآید
دلم به رنگ جرس در خروش میآید
نگاه مستِ که دارد سر خرابی ما
که اشک از مژه، طوفان به دوش میآید
ز تاب می مگر آن چهره ارغوانی شد؟
که خون مشرب طاقت به جوش میآید
عبث، چه زخمه فلک میزند به تار تنم؟
مرا که از سر هر مو خروش میآید
دلم چو ساغر سیماب میتپد یارب
کدام رند ز مستی به هوش میآید؟
نسیم مصر وصال آنقدر گلوسوز است
که بوی پیرهنش، شعلهپوش میآید
دو روز با فلک سنگدل بساز حزین
که عاقبت به در میفروش میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو غنچه وقت سحر حلّهپوش میآید
نوای بلبل مستم به گوش میآید
گل از کرشمهگری سرخروی میگردد
چو سرو بسته قبا سبزپوش میآید
به وقت صبح ز باد بهار پنداری
[...]
چو تیغ بر کمر آن باده نوش می آید
زمین ز خون شهیدان به جوش می آید
عنان آه که در دل نگه تواند داشت
کله شکسته و کاکل به دوش می آید
بغل گشاده و پوشیده جامه گلرنگ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.