بر سر خود دهدم جا، خم پاکیزه سرشت
خاکم آن روزکه درمیکده خواهد شد خشت
بار دیگر کندش کاتب اقبال، رقم
هر چه بر صفحهٔ ما، خامهٔ تقدیر نوشت
همّتی بدرقه، ای پیر خراباتکه باز
برد از کعبه ام آن زلف چلیپا به کنشت
تنگی خاطر و افسردگی، از یادم برد
سایهٔ بید و طرب خیزی دشت و لب کشت
از کجا آب خورد سبزه خط لب یار؟
این طراوت نتوان یافت ز ریحان بهشت
دل به خار و خس مژگان، نم خونی می داد
آخر از سینه تفسیده ام این دانه برشت
دهر خنثی صفت افتاده، نه مرد، است نه زن
کار بس بوالعجب افتاده، نه زیبا و نه زشت
التفاتم نبود با سخن خویش حزین
کو دماغی که کنم بو، گل گلزار بهشت؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق و تجربیات شخصی خود اشاره میکند. او در معرض زیباییهای زندگی و آثار تقدیر قرار دارد و به یاد میآورد که چگونه در میکده و خراباتها آرامش مییابد. با یادآوری زلف یار و زیباییهای طبیعت، لحظاتی از غم و افسردگی خود را فراموش میکند. او به تضادهای زندگی اشاره میکند و وضعیت خنثی دنیای امروزی را بیان میکند که نه زیبایی و نه زشتی به همراه دارد. در نهایت، شاعر به دنبال لذت و زیبایی است اما درگیر ناامیدی و غم است و نمیتواند به زیباییهای واقعی دست یابد.
هوش مصنوعی: من بر سر خود مکانی میسازم، زمانی که آن روز خاک پاک من در میخانه به خشت تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: یک بار دیگر، نویسندهٔ سرنوشت، برگهٔ زندگی ما را نوشت و هر آنچه خواست بر آن ثبت کرد.
هوش مصنوعی: ای پیر میخانه، همت و تلاش تو مرا همراهی کند تا از کعبه (مکانی مقدس) آن زلف چلیپا (نماد عشق و عاشقی) را به کنشت (محل عبادت یا آرامگاه) ببرم.
هوش مصنوعی: افسردگی و ناراحتی باعث شده که یادم برود که در ظل درخت بید چه لذتها و شادیهایی در دشت و کنار زراعت وجود دارد.
هوش مصنوعی: از کجا سبزه و طراوت لب یار به وجود آمده است؟ این خاصیت زیبا را نمیتوان از گلهای بهشت پیدا کرد.
هوش مصنوعی: دل به زخم و رنج اشک میریزد، اما از سینهی فشردهام، این دانهی غم به بار میآید.
هوش مصنوعی: زمانه به وضعیتی عجیب دچار شده است، که نه مردی وجود دارد و نه زنی. همه چیز در حالت بیطرفی قرار گرفته و هیچیک از خصوصیات زیبا یا زشت در آن قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: من به کلام خودم توجه ندارم؛ چه میشود که من مانند گلی از باغ بهشت، عطر شکوفهها را احساس کنم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منزل ار یار قرین است چه دوزخ چه بهشت
سجدهگه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت
جای آسایش مشتاق چه هامون و چه کوه
رهزن خاطر عشّاق چه زیبا و چه زشت
عشقبازی نه به بازیست که دانندهٔ غیب
[...]
آصف عهد زمان جان جهان تورانشاه
که در این مزرعه جز دانهٔ خیرات نکشت
ناف هفته بد و از ماه صفر کاف و الف
که به گلشن شد و این گلخن پر دود بهشت
آنکه میلش سوی حقبینی و حقگویی بود
[...]
ای که بردی تو به خوبی گرو از حور بهشت
مصحف روی تو را خامه تقدیر نوشت
آیتی از ورق حسن تو هر کس که بخواند
سر توحید عیان گشتش و تقلید بهشت
در ازل حق به چهل صبح به مهرت ای جان
[...]
عیب رندان مکن این زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
عیب قطنی مکن ای اطلس پاکیزه سرشت
تار او چونکه بپود تونخواهند نبشت
تو اگر توت نسب داری و او گر پنبه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.