آتش زده آن لعل قبا، خانه زین را
بر خرمن ما برق گشاده ست کمین را
همچون کف خاکی که برد سبزه ز جایش
کردند به ما، سبز خطان تنگ زمین را
چون مهره بازیچه، دهد طرح به طفلان
کفر سر زلف تو، دل باخته دین را
آن روز نشیند به جهان نقش مرادم
کز بوسه کنم نقش لب لعل نگین را
فریادکه اندیشه موی کمر توست
زنار میان، زاهد سجاده نشین را
گویا خط پیشانیت ای زهره جبین است
بیرون نتوان برد زابروی تو چین را
در پردهٔ عشّاق نواسنجی بلبل
کی می برد از یاد تو، گلبانک حزین را؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و زیبایی میپردازد. شاعر با شوق و شور به یاد معشوقش میافتد و عشق او را همچون آتشی در دل خود میسوزاند. او به خاطرات شیرین و عواطف عمیق اشاره دارد که از بوسیدن لبهای معشوقش به وجود میآید. در کنار توصیف این احساسات، شاعر به تضاد بین دوری و نزدیکی به معشوق نیز اشاره میکند و با اشاره به زیباییهای او، حسرت و شوق خود را بیان میکند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که هیچ چیز نمیتواند او را از عشق به معشوق دور کند.
هوش مصنوعی: آن گوهری که در لباس زیباست، به جان و دل ما آسیب زده و در عوض به دوستی ما بیمحابا یورش آورده است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالتی میپردازد که در آن، چیزی که بهطور طبیعی و از زمین برخاسته، بهناچار جای خود را ترک کرده و در عوض، خط و نشانی از آن باقی مانده است. به نوعی، این تصویر به ما میگوید که شرایط میتواند موجب تغییرات زیادی شود و اثرات آن در محیط یا زندگی ما باقی بماند.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند ابزاری است که بچهها با آن بازی میکنند و این باعث میشود که دل مؤمنانی که به دین پایبند هستند، تحت تأثیر قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: در آن روز، آرزوی من در جهان جاودانه خواهد شد، وقتی که از بوسهای، اثر لب لعل مانند را به تصویر بکشید.
هوش مصنوعی: فریاد بزن که فکر و اندیشهات به زیبایی و نازکی موی کمر تو میماند، و این در حالی است که زاهدی که بر سجاده عبادت نشسته، در میان زندگیاش به خاطر تعلق به دنیا، محصور و گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که خط پیشانی تو نشاندهنده زیباییات است و نمیتوان از روی تو چین و چروک را برداشت.
هوش مصنوعی: در دنیای عاشقان، بلبل همیشه ترانهسرایی میکند و هرگز از یاد تو، نالهها و غمهایش را فراموش نمیکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا رای بود نصرت دین ناصر دین را
در نصرت او رای بود روح امین را
تا پادشه روی زمین باشد سنجر
بر هفت فلک فخر بود روی زمین را
شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید
[...]
مستانه برون تاختهای توسن کین را
بتخانهٔ چین ساختهای خانهٔ زین را
گر صیدکنان ناوک مژگان بگشایی
چشم تو گرفتار کند آهوی چین را
روزی که نهم رخ بنشان کف پایت
[...]
جز نام صنم نقش مکن لوح جبین را
تا چپ نکنی راست نخوانند نگین را
از شوق شهیدان حریم سر کویش
چون دانه در آغوش نگنجند زمین را
پیداست رهایی من از ضعف وجودم
[...]
نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را
از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را
هر چند حجاب تو زبان بند هوسهاست
زنهار ز سر باز مکن چین جبین را
چشم تو به دل فرصت نظاره نبخشد
[...]
گر صدق کلامت ندهد بال یقین را
پرواز تجرد که دهد روح امین را
از شرع تو هرکیش گدازد زخجالت
چون موم که بر شعله زند نقش نگین را
غیر ازدل پاک تو کسی دور نریزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.