گنجور

 
هاتف اصفهانی

دل عشاق روا نیست که دلبر شکند

گوهری کس نشنیده است که گوهر شکند

بر نمی‌دارم از این در سر خویش ای دربان

صد ره از سنگ جفای تو گرم سر شکند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode