گنجور

حاشیه‌گذاری‌های دکتر امین لو

دکتر امین لو 🌐

اینجانب اهل وایقان از توابع شهرستان شبستر 56 سال خدمت در دستگاههای مختلف به شرح زیر دارم: 1- هشت سال آموزگار دبستان در زادگاهم 2 - هشت سال دبیر در دبیرستانهای تهران 3 - هشت سال طبابت در بیمارستان شبستر 4 - هشت سال نمایندگی مردم شبستر در مجلس شورای اسلامی 5 - هشت سال مدیر کل دفتر بهداشت و درمان در سازمان برنامه و بودجه 6 - هشت سال معاون وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در امور مجلس 7 - هشت سال دبیر هیأت های امنای دانشگاههای علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی کشور 8 -  اکنون بازنشسته هستم.
تالیفاتم: 1 - کتاب هزار گنج شرح مثنوی گلشن راز شیخ محمود شبستری که دررسال 1383 در 3000 نسخه چاپ شده است. و اکنون در بازار نیست و با وجود اینکه علاقه مندان زیادی دارد اما به علت گرانی کاغذ و کتاب، مصمم شدم  به جای تجدید چاپ، این وبلاگ را ایجاد کرده، به تدریج مطالب کتاب را درآن درج کنم تا علاقه مندان از این طریق استفاده کنند.
2 - کتاب دیگری در شرح گلستان با عنوان "هزار پند سعدی"  به منظور  کاربردی کردن مطالب آن در زندگی امروزی تألیف کرده ام. این کتاب دوبار چاپ شده است ولی اکنون در بازار موجود نیست.
3 - کتاب دیگری به نام وایقان و خاطراتم دارم که یک مونوگرافی (تک نگاری)  از آداب رسوم روستاهای آذربایجان است .  در خلال این کتاب شرحی از زندگی و خاطرات خودم را نیز در دوره ای که در روستا زندگی می کردم، نوشته ام. مطالب این کتاب برای اینکه در دسترس علاقه مندان قرار گیرد در وبلاگی تحت عنوان "وایقان و خاطراتم" درج شده است.
4 - طی 15 سال همه ساله کتابی در رابطه با تحلیل بودجه کشور با نگرش به حوزه سلامت نوشته ام که هر سال توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی چاپ شده است این مجموعه شامل 15 جلد است  
5 - همچنین کتابی تحت عنوان قانون و مقررات هیأت های امنای دانشگاههای علوم پزشکی نوشته ام که تا کنون سه بار با اصلاحاتی توسط وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی چاپ شده است.


دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۳:

ببخشید مصطفی جیحونی

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۴:

دُرگر = درودگر = نجار
شولک = اسب از هر رنگ که باشد.
بیت زیر مغشوش و اضافی است در واقع مخلوطی از بیت ماقبل و مابعدش است و باید حذف شود.
فرو برد اسپان چو کوهی سیاه
همی کرد غران بدو در نگاه

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۳:

مطرف= چادر
در نسخه تصحیح شده مصفی جیحونی به جای کلمه "مطرف" کلمه مِطرد" آمده است. مطرد= عَلَم ، درفش

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۲:

سروی = شاخ
آژنگ = چین صورت که نشان خشم یا غم است.

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱:

جهان چون بزاری برآید همی بدو نیک روزی سرآید همی
در مصرع اول کلمه "بزاری" صحیح به نظر نمی رسد و صحیخ آن برآری می باشد کما اینکه دکتر کزازی در فایل صوتی برآری قرایت کرده است پس قرایت صحیح به صورت زیر خواهد بود.
جهان چون برآری برآید همی بدو نیک روزی سرآید همی
چون در این بیت به معنی هرطور می باشد.
جهان چون برآری= تو هر طور جهان را سپری کنی (سخت یا آسان بگیری)
برآید همی = به پایان می رسد.
مصرع دوم معنی اش واضح است و تأیید مصرع اول است.
مضمون بیت فوق با این بیت از حافظ یکسان است.
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می‌گردد جهان بر مردمان سخت‌کوش

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۶ - سخن فردوسی:

ببخشید
"به دام افتادن" اشتباها به صورت "به دام افتدن" تایپ شد.

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۶ - سخن فردوسی:

چو این نامه افتاد در دست من به ماهی گراینده شد شست من
شست به معنای قلاب و تور ماهیگیری ، دام ، کمند. (فرهنگ معین)
نامه (سروده دقیقی) که در دسترس فردوسی قرار گرفته است آن را به دام افتدن ماهی به قلاب ماهیگیری تشبیه نموده است.

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱:

چو موی از بر گوی و ما در میان به رنج تن و آز و سود و زیان
در مصرع اول این بیت در بعضی نسخه ها از جمله نسخه تصحیح شده توسط مصطفی جیحونی به جای کلمه "موی" کلمه "مور" ثبت شده است که به نظر صحیح تر می باشد.
چو مور از بر گوی و ما در میان به رنج تن و آز و سود و زیان
اگر این قرائت را بپذیریم معنی بیت چنین خواهد بود:
انسان در زندگی خود مانند موری است که بر روی گوی (توپ) قرار گرفته است مورچه تلاش کرده و متحمل زحمات می شود تا در روی گوی بالا رود با توجه به انحنای روی توپ مقدار کمی بالا می رود و بعد به پایین می لغزد. در این بیت (انسان به مور)- ( فراز و نشیب زندگی به انحنای گوی) - (رنج تن به تلاش و سخت کوشی مورچه) - ( آز به طمع مورچه برای بالا رفتن) – ( سود به موفقیت نسبی مورچه برای بالا رفتن) و( زیان به سقوط مورچه مجددا به نقطه اول) تشبیه شده است.

 

دکتر امین لو در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:

در نسخه ای که توسط فروغی تصحیح و در چاپحانه اقبال چاپ شده است در بیت آخر به جای کلمه "میغ" کلمه "میخ" آمده است که به نظر صحیح تر است.

 

دکتر امین لو در ‫۸ سال و ۹ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:

"به خاک پای تو ماند یمین غیر مکفر" در بعضی نسخه ها بدین صورت ضبط شده است " به خاک پای تو گفتم یمین غیر مفکر"

 

دکتر امین لو در ‫۱۱ سال قبل، پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۲، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:

صائب تبریزی غزلی در جواب این غزل مولوی دارد به شرح زیر:
چـه نسـبـت اسـت بـه گردنکشـی مدارا را؟
قــدح خــراج بــه گـردن نـهـاد مـیـنـا را
چــنـان کـه روشــنـی خــانـه اســت از روزن
بــه قـدر داغ بــود نـور فـیـض، دلـهـا را
ز مــن مــپـــرس کـــه در دل چـــه آرزو داری
که سوخت عشق رگ و ریشه تمنا را
عنان سیل سبکرو به دست خودرایی است
چــه انـتــظــام تــوان داد کـار دنـیـا را؟
ز همرهان گـرانجـان بـبـر کـه سـوزن دوخـت
بـه دامـن فـلـک چـارمـین مـسـیـحـا را
گــرفــت در عــوض آب تـــلــخ، گــوهــر نــاب
چـه مـنـت اسـت بـه ابـر بـهـار دریـا را
ز نقطه حـرف شناسـان کتـاب دان شـده اند
بـه چـشـم کـم منگر نقـطـه سـویدا را
بـه مـنتـهای مـطـالـب رسـیدن آسـان اسـت
اگـر شـمـرده تـوانـی گـذاشـتـن پــا را
بــه یـک گـواه لـبــاسـی کـه مـاه مـصـر آورد ســـیــاه کــرد رخ دعــوی زلــیــخـــا را
ز نـقـش پــای غـزالـان دشـت بــتـوان یـافـت
بـه بـوی مشـک، پـی آن غزال رعـنا را
اگــر چــه گــریـه مـن کــوه را بــیـابــان کــرد
نـمـود کـوه غـمـم کـوهسـار صـحـرا را
جــواب آن غـزل مـولـوی اســت ایـن صــائب
که چـشم بـند کند سحـرهاش بـینا را

 

۱
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode