گنجور

حاشیه‌گذاری‌های امین کیخا

امین کیخا


امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱:

در انگلیسی چند لغت برای تحریک دارند to instigate /provoke/ excite/ stimulate در پارسی هم چندین لغت هست که برابر یابی دقیقی ندارند و همه را متاسفانه تحریک کردن میگوییم بهتر است که برابر یابی اینگونه باشد .
to instigate/ آغالیدن
to excite / برانگیختن یا درانگیختن
to provoke / فراوَچیدن
to stimulate / گوازیدن

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱:

آورد به معنای جنگ با war همریشه است .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:

زردوز یعنی درزیگر و خیاطی که با پارچه زرتار یا زرپود خیاطی میکند .به پوشاک که نخ زر داشته باشد زرکش هم می گویند . اما از درزیگر به معنای خیاط کارواژه ای هم داریم کارواژه ی دریزیدن یعنی to fasten به هم بستن و محکم کردن . برای to fix هم کارواژه ی جدیدی پیش نهاده اند که در خور پرواست . to fix / برجابیدن یعنی برجای خود استوار کردن .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۵۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۹:

نغزی ای که آشکار کردید این بود که هنگفت یعنی ضخیم . thin می شود تنک و thick می شود هنگفت . کارواژه ی هنگفتن هم زیباست .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:

ستاره جان . البته چون فرمودی استادان می بایست من بایستم تا استادی بیاید و پاسخ بگوید ولی شاید این درخواست شما را به این زودی نبیند .من چند واژه برایت می نویسم . رطل عربی است از لتر پارسی است و لَتر در واقع آوند باده سازی است .رطل گران زدن یعنی با هر بار نوشانوش باده ای فراوان خوردن به گمانم میگوید شعری بخوان که در خور نوشیدن جام های سنگین و پر باشد .جام دمادم هم داشته ایم که شخص کمی باده را تند و تند می خورده یعنی هر دم یک آشام و جرعه .
بیت آخر هم میگوید حافظ بیا و از اندیشه ی ریاکاری دست بردار و در همین دنیا هم کامی بران !

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷:

سوگ به معنای عزاداری است ولی سوک به معنای گوشه و کنج می باشد . سوق عربی هم از این لغت است چون سوق یک گوشه از کوی و برزن است . امروز شاید سوک برای spike برابر سازوار و در خوری باشد .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷:

شهربند یعنی مانده و محصور در یک شهر .ولی از روی همین می توان لغت خانه بند را هم ساخت یعنی حصر خانگی . شار هم معنای شهر را می دهد پس شارینیدن یعنی متمدن کردن و شارینش تمدن می شود

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵:

از کینه چند واژه ی زیبا داریم یکی کینور kinwar به معنای منتقم و دیگر کینوری که انتقامجویی است سدیگر لغت بیشکین که حکیم نظامی بکار برده است و به معنای انتقام گرقتن بیش از اندازه است یعنی برابر دقیق واژه ی over-retaliation . تا اینجا که آمدیم بیشمهر را هم باید بنویسیم بیشمهری تا اندازه ای معنی ایثار میدهد .چون مهر یا میثر معنای پیمان هم میدهد .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:

به رسم پیشداشت و هدیه یک رشته وازه هم تقدیم به شما دکتر ترابی بزرگوار
چاکر که در بیت سوم از پایان هست یک لغت زیبای دیگر هم دارد .زواره که نام برادر ناخوب رستم است از همین واژه است یعنی پیشکار و خدمتکار و به عبارتی سرویس دهنده ! که در یک لغت اگر بخواهیم جمع کنیم می شود ندیم . فردوسی با گزینش نام زواره این برادر ناخوب را زیردست و خدمت رساننده نامیده است . حالا چاکر که زاور می شود یک خوبی دیگر هم دارد .زاور با سَروَر وارون آن است همخوان و هماهنگ است از نظر صوتی . زاویدن هم که میشود خدمت رسانی یعنی همان to serve , پس به server اینترنت هم می گوییم زاویر ! ساختن صفت فاعلی با er ویژه ی انگلیسی نیست فارسی هم نمونه های زیادی دارد یکی از آنها دبیر است . زاویر هم بر ساخت و به دنبال آن درست شده است . زاو به معنی نیرو هم می باشد که با توجه به اینکه چند لغت برای نیرو داریم ایدون ( فعلا ) نیازی به این معنای زاو نداریم ولی to serve لغت ریشه دار مناسبی نداشت که به این ترتیب پیش کش می شود .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:

درود دکتر ترابی همیشه نوشته های گهربارتان را می خوانم .خوشهالم که شما هم نمونه ای از این واژه ی گمنام را به یاد دارید .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹:

خیال عربی است اما از لغت کولی در ملانوکولی درست شده است و از یونانی است . شن یا شان یا شانه همه به معنای خانه است .مانند هوشنگ یعنی کسی که خوب خانه می سازد . گلشن هم یعنی خانه ی گلها یا گلخانه . روز در فارسی یعنی روشن از این لغت روزن را هم داریم یعنی جایی که روشنی و نور است دیگر لغت ها اروس یعنی کسی که لباس سفید و روشن می پوشد و به اشتباه با ع نوشته می شود و از اوستایی به عربی رفته است . لعل همان لل پارسی است یعنی سرخ و دیگر دلیل آن لاله است یعنی گلی که لل رنگ است . آل و لل و لال و لاک و سهر همه یعنی سرخ . قرمز هم با crimson پیوسته است . سحر عربی است اما سه به معنای گفتار و سخن فارسی است یعنی مانند افسانه که سه در آن یعنی سخن . زنده یاد محمد مقدم سحر را از سه به معنای گفتن می داند و برای دلیل enchantement را آورده است که همین راه را رفته است . زیرا سحر بیشتر کلمه ای بوده که میخوانده اند . خله یعنی سوراخ و نیز سرکه عربی است ولی خلیدن یعنی سوراخ کردن پارسی است . مردم و مرد هر دو از مردن است ولی زن و فرزند هر دو از زیستن هستند فرزند ( فر + زند ) .ناوک به ناو و ناویدن و ناودان ربط دارد کویا ناوک تیری است که توی لوله ای ناویده و خمیده به بیرون بجهد مانند کمانهایی که قوس جلویشان افقی است و تیز در میان لوله ای پیش از پرتاب شدن پیش رانده می شود .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۱:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۶:

فوزیدن به گمانم همان روغیدن یا آروغ کشیدن است که یک لغت کهن آریایی است که در eructation هم دیده می شود . فوزافوز باید چنانچه میگویید سدایی باشد .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۶:

درود به خرده دانی و ریز بینی تان . توژ پوست درخت که فرمودید می شود ولی در لری به همه چیز که نازک باشد می گویند .برای همین در پارسی دانشیک برای فیلم گذاشته شده است . به کردی توز یعنی اندک .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۱:

خوشا که باز سرخامه بدست می گیری . و خوشا که در این چهار باره ستیزانگیز هم گفتگو نکنیم . من هم همدل هستم .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۷۱:

به به . درود به سخن جانفزا و زبان هنرپرورت . هر کجا که برویم و باشیم البته که دل به سوی ایران زمین داریم . خوشهال شدم که باز دارید می نویسید .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱:

صابر جان تو مرد دانایی هستی درود به تو سالی می گذرد تا چون تویی از اینجا گذر بکند . درست می فرمایید xruzda به اوستایی یعنی دل که با مفهوم خون نزدیک است و فردوسی همین را می دانسته و سنجیده نام برگزیده است . cruel را هم زیبا نوشتید . چند لغت دیگر هم من بیفزایم که مایه شادی جانت بشود . creas در پانکراس و نیز crust و crude همه با واژه ای که فرموده اید همریشه هستند در فارسی لغت کلوخ هم همتبار این ها است .همه حس دلمه زدن و انعقاد خون را می رسانند . درود به جان فروغمندت سربلند باشی .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:

چنگیز جان من دیریست که نمی نویسم .پیش از شما دیگران هم گوشزد کرده بودند و من به گوش گرفته ام . ولی چون مستقیم نامم را آورده اید زیف و بی ادبی می دانم که پاسخ ننویسم . درود به شما . تنها واژه می نوشتم .اکنون هم که دیگر نمی نویسم . هیچ وقت هم مفسر نبوده ام .ببخشید اگر اشتباهی شده است .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ تیر ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

حسن جان درست می گویید من آموزش ندیده هستم برای دلم می خوانم و دلسوز فارسی هستم ولی شاید اینجا زیاده از اندازه ام نوشته ام . و شما با گوشزد کردن این موضوع هم بزرگواری می کنید .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

برای حاشیه گنجور هم نگران نباش برادر جان یک شماره حساب هست می توانیم بجای دلسوزی سخنی با پرداخت مالی ثابت کنیم پشتیبان گنجور هستیم .همین پایین صفحه هست روی گزینه کمک را فشار بدهید همه چیز آماده است .

 

امین کیخا در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:

حسن جان . آیا گویا و رویا و پویا همه همین گونه نیستند . باید تسلیم ریخت امروزی واژه ها نشد . نیمیدن یعنی نصف کردن نیازیدن نیاز داشتن و ..... همه چیز نباید به ریخت پذیرفته ی امروزش باشند پیش از دری امروز پهلوی هست و پیش از آن اوستایی و همه با منطق امروزی من و شما شاید درست در نیاید .

 

۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۶۲
sunny dark_mode