گنجور

حاشیه‌گذاری‌های تماشاگه راز

تماشاگه راز 🌐


تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۶ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

بیت 6 را با زیر از غزلی دیگر مقایسه کنید :
"ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما"
نتیجه با شما

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

آیینه ات دانی چرا غمــــــــاز نیست زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست
رو تو زنگـار از رخ خــــود پاک کن بعـــــــــد از آن آن نور را ادراک کن
هــرکسی ز اندازهء روشــــــــــندلی غیب را بیند بقـــــــــــدر صیقــــــلی
هـر که صیقل بیش کرد او بیش دید بیشتر آمــــــــد بر او صـــورت پدید

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

ایکاش این مصرع " مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن " شعار همه اقوام و ملل بود و بر سر در سازمان ملل و دادگاه ها نصب می شد-
همسایه رو آزار ندهیم - حیوانات را آزار ندهیم - همسر و فرزندانمان را آزار ندهیم - همنوع خود را آزار ندهیم - مشتری خود را آزار ندهیم - ارباب رجوع خود را آزار ندهیم -بیمار خود را آزار ندهیم - دانش آموز خود را آزار ندهیم - طبیعت را با فطع درختان و ریختن زباله ها آزار ندهیم - کارگر خود را آزار ندهیم - بدن خود را با پرخوری ورزش نکردن و ... آزار ندهیم -وقتی آزار ندهی پس چه می ماند که انجام دهی ؟ غیر خوبی می ماند ؟ وقتی آزار ندهی آیینه دلت صیقل می خورد زنگارها پاک می شود -- اینه ات دانی چرا غماز نیست زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست -- زنگار که پاک شد دلت روشن می شود با صفا می شود ...........

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:

تفسیر عرفانی
1. ای یار! در جهان به جز درگاه تو پناهی ندارم؛ خانه ی تو تنها جایی است که می توان به آن پناه برد و برای انجام کاری و حلّ مشکلی به آن مراجعه کرد.
2. هنگامی که دشمن به قصد کشتن من شمشیر بکشد، چاره ای جز تسلیم نیست؛ من با ناله و آه سحرگاهی به جنگ او می روم و از دست او به خدا می نالم.
3. من چرا از خرابات روی بگردانم؟ آنجا پناهگاه روحی و معنوی ما عاشقان است و راهی بهتر از مستی و رندی در کوی میکده برای من نیست؛ زندگی عاشقان و رندان، بهترین زندگی است.
4. اگر روزگار به خرمن عمر من آتش بزند و آن را نابود کند، بگذار بسوزاند؛ زیرا در نظر من این زندگی دور از یار هیچ ارزشی ندارد، برای عاشق نومید، زندگی چه ارزشی دارد؟
5. من بنده و غلام چشم مست و دلفریب آن معشوق زیبا و بلند بالایی هستم که از باده ی غرور و تکبّر سرمست است و به کسی توجه و عنایتی ندارد. او مست زیبایی خویش است و به عاشقان نظری نمی کند.
6. به دنبال آزار و اذیت مردم مباش و جز این هر چه می خواهی بکن؛ زیرا در دین و آیین ما عاشقان رند، گناهی بزرگ تر از آزار خلق نیست.
7. ای معشوقی که پادشاه کشور زیبایی هستی، آهسته حرکت کن؛ زیرا بر سر هر راهی که بگذری، عاشقانه دلباخته ی تو جهت دادخواهی نشسته اند. عاشقانت در همه جا منتظر آمدنت هستند تا شاید توجه و عنایتی ببینند.
8. این گونه که از هر طرف دام های بسیاری می بینم؛ پناهگاهی بهتر از گیسوی تو نیافتم که مرا از این دام ها برهاند. عاشقی بهترین پناهگاه است که انسان را از دام های شیطانی و دنیایی نجات می دهد.
9. ای یار! گنجینه ی دل حافظ را که با زلف و خال سیاه خود ربودی، اینک آن را به آنها مسپار که این چنین کارهای مهم لایق هر راهزن سیاه دلی نیست.
منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
منبع: راسخون ( پیوند به وبگاه بیرونی/ )

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:

تفسیر عرفانی
1. ای معشوق! خماری آن چشم فتنه انگیز و پیچ و تاب آن گیسوی آشفته ات بی علت و حکمت نیست؛ چشم خواب آلود و تاب زلف تو برای این است که دل های بسیاری را شیفته و گرفتار خود کند.
2. تو هنوز طفل بودی و لبت از رطوبت شیر خیس بود که من با خود گفتم:این شیرینی گرداگرد نمکدان دهان زیبای تو بی علت و سبب نیست؛ از همان روزها همه را عاشق خود کرده بودی.
3. ای یار! عمرت دراز و سرت سلامت باشد؛می دانم که تیر مژگانت بدون دلیل در کمان ابرو قرار نگرفته است؛ من می دانم نگاه تو عاشقان را خواهد کشت. این نگاه معشوق است که عاشقان را گرفتار می کند.
4. ای دل عاشق! به رنج و اندوه و هجران و فراق مبتلا شده ای و این ناله و فریاد تو بدون دلیل و علت نیست و حکمتی در آن است. ناله و فریاد عاشق، دلیل و حکمتی دارد که همانا شدت عشق است.
5. دیشب باد، بوی خوش معشوق را با خود آورد و تو ای گل سرخ! از حسادت، گریبان خود را دریدی.
6. ای حافظ! اگرچه دلت پنهان کننده ی غم عشق است و آن را از چشم مردم مخفی می سازد، اما چشم گریان تو پرده از این راز برخواهد داشت و آن را فاش می کند. اشک عاشق، راز عشق او را فاش خواهد کرد.
منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
منبع: راسخون ( پیوند به وبگاه بیرونی/ )

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان :

صورت ظاهر این غزل شرح طرز فکر و برداشت شاعر از نحوه زندگی و صرف فرجه حیات‌گذر است و مجملی است از بینش و برداشت او از دستورات عبادی شریعت و حالت محض وایمان وتواضع واقعی او نسبت به آفریدگار:
بیت اول: نظر شاعر به بی‌ارزشی جهان مادی.
بیت دوم: غرض نهایی از حیات، که سالک عارف باید جهت وصل جانان از جان بگذرد.
بیت سوم: تنقید از شیوه عمل متعبدان قشری که عبادت را برای رفتن به بهشت انجام می‌دهند.
بیت چهارم: عقیده به اشراق و تفکر درباره مبداء و نزدیک شدن به معبود بدون تحمل عبادات شاق.
بیت پنجم: گریز از مشقات تهیه سازو برگ زندگی پنج روزه عاریتی و زیست با طمأنینه وارامش خیال.
بیت ششم: قدر وقت دانستن و در کمال استغنا و خوشی وبی‌خیالی زیستن.
بیت هفتم: به خود مغرور نبودن و تسلیم محض مقدرات شدن و تنفید از عباداتی که به طمع اجر و مزد انجام می‌شود.

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان :
نظامی در شرح داستان خسرو و شیرین خود می‌گوید خسروپرویز دارایِ دو معشوقه بود یکی به نام شیرین ارمنی و دیگرشِکَّرِ اصفهانی ومیل دل او بیشتر به سوی شیرین بود و چنین شرح می‌دهد که روزی شیرین در راه سفر به چشمه آبی گوارا رسید و چون در اطراف آن کسی را در آنجا ندید لخت شده و برای آب‌تنی در آن چشمه که نامش چشمه‌نوش بود وارد وخسرو در این حال او را می‌بیندونظامی در این‌باره دادسخن می‌دهد.
حافظ در بیت هفتم اشاره و ایهامی به این موضوع دارد و نیز گوشه‌چشمی به این نکته داستان که شکر اصفهانی درمبارزه رقابت زیبائی و دلبری از شیرین شکست خورد نیز دراین بیت مشهود است. و بدین سبب معنای این بیت به دو صورت ظاهری و ایهام‌دار آن انجام شد.

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

شیرینی بیت 2 با خواندن بیت زیر از غزل 69 حافظ صد جندان میشود :
گر پیر مغان مرشد من شد چه تفاوت
در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان
:
عبید زاکانی معاصر حافظ می‌گوید:
دگر مگوی که هر بحر را کناری هست
از آنکه بحر غم عشق را کناری نیست
و شاه نعمت‌الله ولی چنین گوید:
بحری است بحردل که‌کرانش پدید نیست
راهی است راه جان که نشانش پدید نیست

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان:

حافظ این غزل را از سعدی اقتباس کرده و مطلع و مقطع آن به ترتیب تلمیح وتضمینی از مفاد دو مصراع مطلع غزل سعدی است و در سایر مضامین خود نیز به غزل سعدی چشم داشته است.
این غزل زیبای سعدی را عماد فقیه و خواجو نیز استقبال کرده‌اند لیکن حافظ برتری و تسلط خود را در این استقبال به معرض نمایش گذاشته است.
سعدی
کیست‌آن‌کش‌سر‌پیوند‌تودر‌خاطر نیست
یا نظر با تو ندارد، مگرش ناظر نیست
عماد‌فقیه
شب ‌و روزم ‌به‌جزازیاد تو درخاطر نیست
بلکه در‌خلوت دل‌غیرتو‌خودحاضر نیست
خواجو‌کرمانی
هیچ‌کس نیست که‌منظور‌مرا‌ناظر نیست
گرچه بر منظرش ادراک نظر قادر نیست
در این باره توجه خوانندگان محترم را به این نکته معطوف می‌دارد که استقبال شاعری از شاعر دیگر پس از انتخاب همان وزن و قافیه و ردیف به دو نحو انجام می‌گیرد:
1- شاعر مضمونی را که در بیتی مشاهده می‌کند بدون اینکه الزامی به استعمال همان قافیه را داشته باشد با قافیه دیگری و به نحو دیگر و ترجیحاً بهتر بازگو می‌کند.
2- برای کلمه قافیه‌یی که مضمونی از قبل آفریده شده است شاعر مضمونی لطیف‌تر در همان قافیه می‌آفریند.
حافظ دراین غزل چیره‌دستی و مهارت خود را در این دو مورد نشان می‌دهد که به منظور نمونه چند موردآن بررسی می‌شود:
الف: سعدی برای کلمه قافیه (طاهر) مضمونی چنین آفریده است:
نه حلال است که دیدار تو بیند همه کس
که حرام است بر آن کش نظری طاهر نیست
مضمون زیباست و بدین نکته اشاره دارد که دیدن روی تو برای کسی که نظر پاک ندارد حرام است اما حافظ درپاسخ سعدی دست بالاتر را گرفته و می‌گوید:
اشکم احرام طواف حرمت می‌بندد
گرچه از خون‌دل ریش دمی طاهر نیست
این مضمون بسیار عمیق و لطیف است و در برابر نظریه سعدی می‌گوید نظر من پاک نیست و سبب ناپاک بودن آن هم این است که اشکم با خون دل مخلوط و به مانند پرده‌یی جلو نظرگاه مرا گرفته و در عین ناپاکی، احرام بسته تا به گرد حرم شریف و جایگاه دائمی تو یعنی دیده من بگردد. مشاهده می‌شود، طاهر بودن که یکی از شروط اصلی احرام است، طواف کردن حرم شریف که گشتن به دور آن را ایجاب می‌کند و تشبیه مردمک دیده به حرم و جایگاه محبوب همه در یک مضمون و یک بیت و در کمال بلاغت آورده شده است مقایسه این دو مضمون اقوی دلیلی است برگفته قبلی این ناتوان که هرگاه حافظ به مانند سعدی به سرودن غزلهای عاشقانه یکدست و بدون ایهام و منظور بازگو کردن رویدادهای واقعه، می‌پرداخت مقام بالاتری از سعدی را احراز می‌کرد.
ب: سعدی برای کلمه (قادر) چنین مضمونی آفریده است: بر همگان روشن است که چاره درد عاشق سودایی صبر است که آن هم بر آن قادر نیست و حافظ می‌فرماید بر عاشق مفلسی که دلش را به مانند سکه از رایج افتاده، نثارتو کرد خورده مگیر چرا که این بی‌نوا به نقد رایج دسترسی ندارد و دراین مضمون ایهامی هم نهفته، و آن ایهام در معنای کلمه (روان) مستتر است که به ظاهر نقد رایج و در باطن برنقد روان و جان اشاره دارد. ایهام دیگر در استعمال کلمه قلب دل نهفته که هم معنای قلب و دل هم‌معنای سکه دل قلب هر دو از آن مستفاد می‌شود و امتیاز این مضمون بر مضمون بیت سعدی این است که مضمون سعدی به کرات توسط شعرا بازگو شده در حالی که مضمون حافظ بویژه با ایهامات آن تا این زمان کسی نسروده بوده است.
ج: برای کلمه (قاصر) نیز مضمون حافظ از نظر بلاغت و روانی کلام بر شعر سعدی ترجیح دارد. سعدی می‌فرماید:
التفات از همه عالم به تو دارد سعدی
همتی کان به تو مصروف شود قاصر نیست
و حافظ می‌فرماید:
عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
هرکه را در طلبت همت او قاصر نیست
***

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶:

شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان:
حافظ این غزل را به استقبال از غزل خواجو کرمانی ساخته و پرداخته است. غزل خواجو در 9 بیت و بسیار روان و دارای تشبیهات دلنشین است و حافظ در چند بیت در مقام مقابله با خواجو برآمده است:
1- خواجو در مطلع غزل خود خویشتن را شیفته و دل از دست رفته به خاطر طره مشکین و خط زنگاری محبوب خود قلمداد می‌کند و حافظ در مقام تعریض برآمده می‌فرماید:
لطیفه‌یی است نهانی که عشق از او خیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاری است.
و بطوری که مشاهده می‌شود شاعر شیراز با دیدی وسیع‌تر به انگیزه عشق و مطلب و مضمون نگریسته است و در دو بیت بعد نیز در این باره داد سخن داده می‌فرماید زیبایی در چشم و زلف و خال و رنگ چهره نیست و هزار نکته دیگر در کار است که چشم تیزبین عاشقان عارف آن را می‌بیند و فی‌الجمله به یکی از آنها اشارت کرده می‌فرماید:
مجردان طریقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاری است
حافظ در این بیت که به صورت ضرب‌المثل درآمده دید خود را از قالب ظاهری جمال یار برگرفته و به ویژگیها و امتیازاتی متوجه می‌کند که سبب عمق و پایداری و دوام عشق می‌باشد و یکی از آنها را که هنر است نام می‌برد.
2- خواجو می‌فرماید:
ندانم این نفس روح‌بخش جان‌پرور
نسیم زلف تو یا بوی مشک تا تاری است
و حافظ در مقام اعتراض و پاسخ برآمده خطاب به خواجو می‌فرماید:
در آن زمین‌که نسیمی‌وزد ز‌طره دوست
چه جای دم زدن نافه‌های تا تاری است
و تشبیه خواجو را دون شأن زلف محبوب می‌داند.
3- خواجو در عظمت مقام و بی‌اعتنایی محبوب می‌گوید:
به حضرتی‌که شهان‌را مجال‌گفتن نیست
چه جای زاری سرگشتگان بازاری است
و حافظ قدم را فراتر نهاده می‌فرماید:
برآستان تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلک سروری به دشواری است
چه رسد به اینکه عاشق به آنجا رسیده و بنشیند و ناله و زاری سر دهد.
4- خواجو در غزل خود مضمون و تشبیه زیبایی دراین بیت دارد:
فغان‌زمردم چشمت‌که خون‌جانم ریخت
چه‌مردمی است که در‌عین مردم آزاری است
و حافظ در مقطع غزل خود می‌فرماید:
که رستگاری جاوید درکم آزاری است.
و این اشاره‌یی است به سوابق این مضمون درتاریخ ادبیات فارسی چه در قابوسنامه و کیمیای سعادت غزالی و مخزن‌الاسرار نظامی درباره کم‌آزاری و بی‌آزاری به صورت نثر و نظم عبارات و ابیات مستندی آمده است. نظامی می‌فرماید:
خانه بر ملک ستمکاری است
دولت باقی ز کم‌آزاری است
***

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶، ساعت ۰۶:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:

بیت 38
هست این جهان چون خرمنی
صحیح است
یعنی هر چه در خرمن این دنیا بکاری در آخرت درو می کنی

 

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۶۱:

#زرین_کوب در " پله پله تا ملاقات خدا " آورده است:
یکبار [#حاجی_بکتاش ] به اعتراض نیشدار اما لطیف و نکته آمیز... به مولانا پیغام فرستاد:
اگر مطلوب را یافته ایی، سکون و قرار پیش گیر و اگر نیافته یی باری این همه شور و هیجان و رقص و وجد برای چیست؟
#مولانا در طی یک غزل ساده و دلاویز جواب عارفانه داد :
‎اگر تو یار نداری
چرا طلب نکنی
‎وگر به یار رسیدی
چرا طرب نکنی
...

 

تماشاگه راز در ‫۸ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

مراحل سلوک :
1-شریعت 2-طریقت 3-حقیقت
قران انجیل تورات در مرحله 1 هستند
حافظ مولانا در مرحله 3
دعوی قران و رندان یعنی هنوز در خودی در ابتدای مرحله 1 مانده ای
عارف واصل از خود رسته و به حق پیوسته در مرحله 3 است
قران چون نردبانی است برای رسیدن بر بامهای آسمان . در آسمان سخن از نردبان نیست چون همه اوست
مولانا می فرماید :
حاصل اندر وصل چون افتاد مرد
گشت دلاله به پیش مرد سرد
چون به مطلوبت رسیدی ای ملیح
شد طلب کاری علم اکنون قبیح
چون شدی بر بامهای آسمان
سرد باشد جست وجوی نردبان
جز برای یاری و تعلیم غیر
سرد باشد راه خیر از بعد خیر
آینهٔ روشن که شد صاف و ملی
جهل باشد بر نهادن صیقلی
پیش سلطان خوش نشسته در قبول
زشت باشد جستن نامه و رسول

 

تماشاگه راز در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۵ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

این شعر وصف حال هر قوم تحت ستمی است در هر بازه زمانی از تاریخ و هیچ گاه کهنه نمی شود. " این نیز بگذرد "

 

تماشاگه راز در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

اگر معنی همین یک غزل را مردم دنیا درست بفهمند و به آن عمل کنند دنیا گلستان می شود و در آخرت هم همه بهشتی می شوند.

 

تماشاگه راز در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:

شرح بسیار زیبای این غزل از زبان دکتر سروش :
پیوند به وبگاه بیرونی/

 

تماشاگه راز در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۸:

شرح بسیار زیبای این غزل از زبان دکتر سروش :
پیوند به وبگاه بیرونی/

 

تماشاگه راز در ‫۸ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

نقل قول از دکتر محمد استعلامی :
اگر بخواهیم حافظ را از توی غزلیات خودش بشناسیم این غزل مثل تابلویی از چهره حافظ است که حافظ خود ترسیم کرده است .
بیشتر در لینک زیر :
پیوند به وبگاه بیرونی

 

تماشاگه راز در ‫۹ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۱۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

که در پیرامن شمعش، نیارد بود پروانه

 

۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode