کاری بگزاف می گذارم
عمری به امید می سپارم
نی زهره آنکه دل به جویم
نی طاقت آنکه دم بر آرم
اندیشه به سوخت عقل و روحم
و امید ببرد روزگارم
یاری نه که یکرهم به پرسد
تا بر چه امید و در چه کارم
بد عهدم خوانده والحق
گر بی تو زیم هزار بارم
ای نور دو دیده بیم آن است
کین نور دو دیده هم به بارم
ترسان ترسان ز آب و آتش
بر روی و رخت نظر گمارم
رنجی که همی کشم چه گویم
دانم که نداری استوارم
تا مشک تو نقشبند گل شد
هیچ از دو جهان خبر ندارم
با آنکه لبت نکرد مستم
دردا که گلت نهاد خارم
ای شاه منم که از عزیزی
پرورد غم تو در کنارم
گفتم که نمی نمایدت هیچ
می ده که هنوز هوشیارم
آن به که چو چاشنی پذیرم
بر دارم کام و سر به خارم
کز رنج تو نیست هیچ راحت
جز بر در خاص شهریارم
صاحب حسن آنکه شاه دولت
جز بر در او نداد بارم
زیبد اگر از زبان حالت
گوید که جهان افتخارم
زر پاش چو شاخ در خزانم
در بار چو ابر در بهارم
آن صدر منم که از عزیزی
پرورد اقبال در کنارم
شکر ایزد را که مملکت را
من از دو وزیر یادگارم
بر دشمن و دوست هر چه کردم
پاداش دهاد کردگارم
گفته قلمش که می نماند
از شادی دست او قرارم
رقاص بساط سیمگونم
غواص بحار مشکسارم
هستم دو زبان و بر حقم زانک
با دشمن خویش درحصارم
چون دائره سپهر سرکش
سربر خط امر خواجه دارم
انگشت نهم درست بر حرف
تا منتخب است دستیارم
ای آنکه ز جود تو بیفکند
بد مستی آز در خمارم
از عون سخات بر مرادم
و ز جود یمینت با یسارم
گشته است به دولت تو حاصل
آنها که نبود در شمارم
گر از تو ندانم از که دانم
ور از تو ندارم از که دارم
هر مکرمتی که میگذاری
شکری به سزا همی گزارم
هر قطره که بخشیم صدف وار
دری بتو باز می سپارم
بشکفت همه جهان ز فضلم
نشکفته یکی گل از هزارم
زنهار به حق معونتم کن
کز حق بر تو بزینهارم
از خاک تنم چو گل پیاده است
بر باد چو بوی گل سوارم
این زر که منم که خواست دانست
جز سنگ وقار پر عیارم
ای بی نمکان شور چشمان
گفتمی که کیم همی نیارم
خلعت دادیم پار الحق
امسال در آرزوی پارم
تا باز چو باغ خوش بخندم
تا باز چو ابر در ببارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق شاعر نسبت به عشق و غم فراغی سخن میگوید. شاعر به امید و آرزوهایش اشاره میکند و از رنج و دردهایی که در پی عشق میکشد، سخن میگوید. او از نداشتن یار و تنهاییاش گله میکند و در عین حال به زیباییهای عشق و فضایل محبوبش اشاره میکند. همچنین به قدرت و عظمت عشق اشاره کرده و بیان میدارد که هیچ لذتی جز در عشق و نزدیکی به محبوبش نمییابد. شاعر از خداوند درخواست میکند که به او یاری رساند و از رنجها خلاصش کند. در نهایت، او به امید خوشی و رونق دوباره در زندگیاش میاندیشد و به زیبایی و سرزندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: عمری را بیهوده و به دور از هدف سپری میکنم و در انتظار آیندهای بهتر هستم.
هوش مصنوعی: من نه آنقدر زیبا هستم که دلها را به سوی خود بکشانی، و نه آنقدر طاقت دارم که حتی یک کلمه در این باره صحبت کنم.
هوش مصنوعی: افکار و نگرانیهایم به عقل و روح من آسیب میزنند و امیدم را در روزگارم از بین میبرند.
هوش مصنوعی: دوستی نیست که از من بپرسد امیدوارم در چه وضعیتی و چه کارهایی انجام میدهم.
هوش مصنوعی: درستی این است که اگر بی تو زندگی کنم، حتی هزار بار هم که باشد، من زیر بار عهدم نخواهم رفت.
هوش مصنوعی: ای نور چشمانم، نگرانم که این روشنی چشمانم، خود به درد و غم تبدیل شود.
هوش مصنوعی: من با نگرانی و ترس از آب و آتش به چهرهات نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: رنجی که میکشم را نمیتوانم توصیف کنم، زیرا میدانم که تو نیستی و من در این سختیها تنهایم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عطر و بوی تو مرا مجذوب کرده، از هیچ چیز در این دنیا آگاهی ندارم.
هوش مصنوعی: هرچند تو با لب خود مستم نکردی، اما دردی که ناشی از آسیب زخم گل توست، مرا آزار میدهد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، من همان کسی هستم که از عشق تو بزرگ شدهام و غم تو همیشه در کنارم است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که نمیتوانم از تو چیزی بخورم یا بنوشم، چون هنوز در حالتی از آگاهی و هوشیاری هستم.
هوش مصنوعی: بهتر است که مانند چاشنی، لذت و خوشی را دریابم و در عوض از مشکلات و زحمتها چشمپوشی کنم.
هوش مصنوعی: از درد و رنج تو هیچ آرامشی نیست جز اینکه در مقابل درگاه پادشاه خاص باشم.
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی دارد، تنها مورد احترام و توجه پادشاهی است که به در خانهاش نیامده باشد.
هوش مصنوعی: بهتر است که اگر زبان حال یک شخص سخن بگوید، به آن افتخار کند که در این دنیا زندگی میکند.
هوش مصنوعی: من مانند یک درخت در فصل پاییز هستم که برگهایش ریخته و از طلا پاشیده شده است و مانند ابری در فصل بهار هستم که پر از زندگی و نشاط است.
هوش مصنوعی: من آن شخص بلند مرتبهای هستم که در کنار خودم نعمتهای زندگی و خوشبختی را از محبت و مهربانی عزیزانم دریافت کردهام.
هوش مصنوعی: سپاسگزارم از خداوند که کشور را به یادگار از دو وزیر دارم.
هوش مصنوعی: هر کاری که با دوستان و دشمنان خود انجام دادم، خدای من پاداش آن را میدهد.
هوش مصنوعی: قلمش میگوید که شادیاش پایدار نخواهد ماند و آرامش او تحت تأثیر این موضوع قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: من مانند یک رقاص زیبا در میانهٔ فرش رنگی هستم و مانند غواصی ماهر در دریاهای عمیق و پنهان غرق میشوم.
هوش مصنوعی: من دو زبان دارم و حقایق را میدانم، زیرا با دشمن خود در محاصرهام.
هوش مصنوعی: چون آسمان پرآشوبی که تحت فرمان خدای بزرگ است، من هم در این چارچوب و تحت فرمان او قرار دارم.
هوش مصنوعی: انگشت نهم به درستی بر روی حرف مشخصی قرار دارد و این نشان میدهد که انتخاب شدهام تا به عنوان همراه و دستیار باشم.
هوش مصنوعی: ای آنکه به خاطر بخششهایت، مستی و ناخوشیام را از من دور میکنی.
هوش مصنوعی: از بخشش و generosity تو به خواستهام رسیدهام و از دست راست تو که با سخاوت بخشیده، در کنار دست چپم حمایت شدهام.
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و فیض تو، آنچه که قبلاً به شمار نمیآمد، حالا به یک ثروت و دستاورد تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: اگر از تو چیزی ندانم، از چه کسی میتوانم بدانم؟ و اگر از تو چیزی نداشته باشم، از چه کسی میتوانم داشته باشم؟
هوش مصنوعی: هر کار خوبی که انجام میدهی، من هم به اندازهاش قدردانی میکنم.
هوش مصنوعی: هر قطرهای که بهدست میآورم، مانند صدفی آن را به تو تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: همه جهان از فضل من شکوفا شده، اما هنوز فقط یک گل از هزار گل باز نشده است.
هوش مصنوعی: مراقب باش که به طلب یاری من پاسخ مثبت دهی، زیرا من نیز در برابر حق تو را مورد حمایت قرار میدهم.
هوش مصنوعی: از خاک بدنم، مانند گلی که از زمین جدا شده، در حال پروازم. بوی خوش مرا مانند گلی در آسمان همراهی میکند.
هوش مصنوعی: من به خودم ارزش میدهم و میدانم که شایستهی احترام و اعتبار هستم، حتی اگر برخی مرا فقط به عنوان یک چیز بیارزش ببینند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دنیای بینهایت و نامرئی غرق در احساسات و شور و شوقی، به تو گفتم که چشمانت چه حالتی دارد و اینکه نمیتوانم آن را درک کنم یا بگویم.
هوش مصنوعی: امسال برای دست یافتن به لباس پاکی و حقیقت، هدیهای به خود دادیم.
هوش مصنوعی: میخواهم دوباره شاد و خرم شوم و مثل ابر باران ببارم و خوشحالی را به کسانی که دور و برم هستند، هدیه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بار خدای و کردگارم
من فضل تو را سپاس دارم
زیرا که به روزگار پیری
جز شکر تو نیست غمگسارم
جز گفتن شعر زهد و طاعت
[...]
از خواجه مظفر کریوه
امروز هزار شکر دارم
غافل نیم و یکان یکان من
بر خود شب و روز می شمارم
سر جمله آن به طبع و خاطر
[...]
الحق نه دروغ سخت زارم
تا فتنهٔ آن بت عیارم
من پار شراب وصل خوردم
امسال هنوز در خمارم
صاحب سر درد و رنج گشتم
[...]
سودا زده فراق یارم
بازیچه دست روزگارم
ناچیده گلی ز گلبن وصل
صد گونه نهاده هجر خارم
بی آنکه شراب وصل خوردم
[...]
زان دو لب چون عقیق یارم
از دیده همی عقیق بارم
کارست مرا عقیق باری
تا عشق عقیق اوست کارم
کردست سرشک من عقیقین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.