فلک جنابا از رشک خاک درگه تو
در آب شرم شود غرق روضه مینو
شود زفر قدوم تو خاک مشک آگین
شود ز یاد ثنای تو باد عنبربو
نسیم لطف تو بر کوه اگر گذار کند
برآورد ز دل خاره لاله خودرو
سموم قهر تو گر در هوا صعود کند
ز پشت چرخ به قوت جدا کند نیرو
شود ز سهم تو مقراض تیز دندان کند
اگر ز نام تو نقشی کنند بر ترغو
به جز ملک نفسی آدمی دمی نسزد
که بیند آن رخ میمون و طلعت نیکو
چو بخت شاد تو فرخنده طلعتی باید
که پیش تخت تو باشد ندیم و مدحت گو
به مجلس تو سگی را مجال دادستند
به بوی آنکه رود آب رفته باز به جو
بدان گلیم سیه درخور است روی سیاه
چنانکه رنگ رکو درخورد به اصل رکو
چو شمع زرد و نحیف و ز عشق آتش جاه
به گاه و بیگه پروانه وار در تک و پو
چه اهل لطف تو باشد خری سباع صفت
چه قدر صدر تو داند سگی بهایم خو
چه فایده ز حضور وی است حضرت را
چه حاصل است ز نقش بهیمه بر زیلو
نه آدمی ست به معنی و از بهیمه کم است
تو خود قیاس بکن از خصال باطن او
اگر خر است حمولی و خامشیش کجاست
ور آدمی ست نکو سیرتی و معنی کو
اگر چه هست چو مشموم شکل میشومش
تو آن نگر که پیازی ست گنده تو بر تو
به طبع ترش و به رخ پژمریده همچو ترنج
به شخص خرد و به رخساره زرد چون لیمو
به پای حادثه در پایمال چون ریحان
ز دست واقعه سرگشته همچو دستنبو
لئیم طبعی بیرون و اندرون همه خبث
قصیر قدری سر تا قدم همه آهو
خدای عرض شریف ترا بپرهیزد
ز شر نیت بدخواه و طعنه بدگو
زمین ساحت عالیت را مصون دارد
ز ننگ صحبت پی شوم اصیلک گوژو
لباس دولت خصم تو باد عاریتی
چو جامه شتر عید و لبس چشم آزو
گرفته ایلچی درگاه تو به قاقمشی
ز چین و ماچین سوغات و از ختا پرغو
در تو قبله خلق و کف تو ضامن رزق
لب تو باده گسار و دل تو رامش جو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
کمان شدم ز غم عشق آن کمان ابرو
که هست زیر لب لعل فام او لؤلو
غم فراق تو بندی نهاد بر پایم
که بر ندارم دست از دل و سر از زانو
ز مهر خسته عشقش بود تن زاهد
[...]
به نسبت از تو پیمبر بنازد ای سید
که از بقا نسب ذات توست حاصل ازو
عزیز ز تو کس نیست بر پیمبر از آنک
سلالهٔ گل اوئی و لالهٔ گل او
هزار بار کشیدهست عشق کافرخو
شبم ز بام به حجره ز حجره تا سر کو
شب آن چنان به گاه آمده که هی برخیز
گرفته گوش مرا سخت همچو گوش سبو
ز هر چه پر کندم من سبوی تسلیمم
[...]
خدایگانا در ملک شرع معجز تو
شکست بند طلسم زمانه جادو
زبیم پاس تو در مرغزار ملک جهان
که شیر محترز است از چراگه آهو
همای معدلتت سایه آنچنان افکند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.