گنجور

 
مجد همگر

مرا قومی حریف هفته بودند

که در سر هر یکی را کبر میریست

درافتادند ناگه با من امروز

تعهدشان ز باب ناگزیریست

ز وجه مستی این هفت هشت تن

دو من می در بن یک ظرف قیریست

در این حالت دراز و پهن گفتن

مثال آن عجوز و آن حصیریست

تو ما را پایمردی کن به مستی

اگر دانی که وقت دستگیریست

 
 
 
مولانا

صدایی کز کمان آید نذیریست

که اغلب با صدایش زخم تیریست

مؤثر را نگر در آب آثار

کاثر جستن عصای هر ضریریست

پس لا تبصرونت تبصرونی‌ست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه