گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مجد همگر

ای خسروی که فتنه نشان آب تیغ تو

روی زمانه را ز غبار فتن بشست

بر طرف باغ کام لب جوی آرزو

شادابتر ز بخت تو یک سرو بن نرست

خاصیتی که طبع مرا هست در وفا

دلجویئی نمود که معهود عهد تست

در دفع فتنه ایکه قضا زان کرانه کرد

حزم تو پیش رفت و میان را ببست چست

گر بسته بد دری به مواسات برگشاد

گر خسته بد دلی به مراعات بازجست

صیت تو سایر است خصوص از مدیح من

از مکه تا به خلخ و از مصر تا به بست

گر گشت تب معارض عرضت خدای داد

توفیق خیر و بوی شفا ساعت نخست

نیرنگ نقش جود نباشد به تب تباه

بنیاد ذات خیر نگردد به رنج سست

بدرود باد هر که نباشدت نیکخواه

رنجور باد آنکه نخواهدت تن درست

 
 
 
امیر معزی

ایام و‌َرد و موسم عید پیمبرست

گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست

گلزارها به آمدن آن مزین است

محراب‌ها به آمدن این منوّر ست

آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
وطواط

ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست

هرگز مباد در جاه تو شکست

تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست

پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست

معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
سوزنی سمرقندی

کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون

سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است

 طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس

کناس و دیر آس و میانش رگ آور است

نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر

[...]

قوامی رازی

هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست

بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست

آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز

کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست

ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه