تا دورم از جمال و رخ روح پرورت
بیخواب و بیخورم ز غم روی چون خورت
زنهار تا گمان نبری کز تو خالیم
دل نزد تست گرچه به تن دورم از برت
مندیش کز غم تو دل آزار گشته ام
یا نیز نیستم به دل و روح چاکرت
گرپیش شمع روی تو ره باشدم شبی
پروانه وار جان بسپارم برابرت
عزمم سبک عنان شد و هجرت گران رکاب
زان دل سبک شده ست ز زلف گرانسرت
سوگند می خورم به خدائی که در ازل
با جوهرم به مهر بر آمیخت جوهرت
سوگند می خورم به حکیمی که حکمتش
آراست در مشیمه جمال منورت
سوگند می خورم به لطیفی که لطف او
بر سر نهاد از لطف و حسن افسرت
سوگند می خورم به جلال مصوری
کو بود در مبادی فطرت مصورت
سوگند می خورم به یکی بی نظیر کو
نظاره گاه ناظر من ساخت منظرت
سوگند می خورم به بهشت ولقای حور
یعنی به طلعت رخ خورشید پیکرت
سوگند می خورم به خدنگ و نهال سرو
یعنی به راستی قد همچون صنوبرت
سوگند می خورم به مه چارده شبه
یعنی به صفوت رخ چون ماه انورت
سوگند می خورم به گه صبح روز وصل
یعنی به عکس نوربناگوش ازهرت
سوگند می خورم به نسیم ریاض خلد
یعنی به نکهت سر زلف معنبرت
سوگند می خورم به خدنگ زره گذار
یعنی به نوک ناوک مژگان لاغرت
سوگند می خورم به دم بلبل فصیح
یعنی بدان بیان و بنان سخنورت
سوگند می خورم به لب چشمه حیات
یعنی به خنده های لبان چو شکرت
سوگند می خورم به دو زنار تا بدار
یعنی بدان دو زلف دل آشوب دین برت
سوگند می خورم به دو جادوی بابلی
یعنی بدان دو نرگس شوخ فسو نگرت
سوگند می خورم به دوخم یافته کمان
یعنی بدان دو ابروی چون مشک اذفرت
سوگند می خورم به دو ساق بلور عاج
یعنی بدان دو ساعد سیمین دلبرت
سوگند می خورم به دل آهن و حجر
یعنی به سختی دل بی رحم کافرت
کاندر جهان به دست نیاید به صد قران
یک بنده مطیع تر از ابن همگرت
حاجی به کعبه میل نماید بسی ولیک
نبود بدین صفت که منم مایل درت
مرده به جان چنان نگراید که من به تو
سوگند یاد کردم اگر هست باورت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساسات عاطفی شدیدی را نسبت به محبوبش بیان میکند. او میگوید که دوری از چهره دلفریب محبوب، برایش دردآور و خواب و خوراکش را گرفته است. شاعر سوگند میخورد به قدرتهای بالا و زیباییهای طبیعی، و از عشق و محبت خود به محبوب سخن میگوید. او تأکید میکند که هرچند به ظاهر از محبوب دور است، اما دلش همیشه به او نزدیک است و او را فراموش نکرده است. عشق او به محبوبش حتی قویتر از هر چیز دیگری است و هیچکس نمیتواند به این شدت محبوبش را دوست داشته باشد. شاعر در نهایت به قدرت و عمیق بودن احساساتش نسبت به محبوبش اشاره میکند و به ایمان و وفاداریاش در عشقش تأکید دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از زیبایی و چهره روحانی تو دور هستم، به خاطر غم رویدادت نه خواب دارم و نه خوراک.
هوش مصنوعی: مواظب باش که فکر نکنی من از تو دور هستم. قلب من همیشه در کنار توست، هرچند که جسمم از تو فاصله دارد.
هوش مصنوعی: نگران نباش که از غم تو دلخور شدهام یا اینکه دیگر عشق و محبت تو را در قلب و جانم ندارم.
هوش مصنوعی: اگر شبی در کنار تو باشم و مانند پروانهای جانم را در مقابل زیباییات هدیه دهم.
هوش مصنوعی: عزم سفر کردم و چمدانم را سبک کردم، زیرا از دل سنگینم به خاطر زلفهای زیبایت سبکی حس میکنم.
هوش مصنوعی: به خدا که در آغازِ خلقت، ذات من با محبت و عشق آمیخته شده است.
هوش مصنوعی: به بزرگی و دانایی که علم و حکمتش به زیبایی و نور چهرهام آراسته است، سوگند میخورم.
هوش مصنوعی: به لطافت و زیبایی که خداوند از آن بهرهمند شده، سوگند میخورم.
هوش مصنوعی: من به عظمت هنرمند بزرگ قسم میخورم که در آغازهای آفرینش تو مانند یک تصویرگر است.
هوش مصنوعی: من به یک موجود بی نظیر قسم میخورم که او باعث شده تا من بتوانم زیبایی تو را تماشا کنم.
هوش مصنوعی: به زیبایی و دلربایی تو قسم میخورم، همچون بهشت و دیدار حوری که شبیه به چهره درخشان خورشید است.
هوش مصنوعی: من به تیر و درخت سرو قسم میخورم، یعنی واقعا قد تو به مانند ساقهی صنوبر است.
هوش مصنوعی: من به ماه کامل شب چهاردهم قسم میخورم، یعنی به زیبایی چهرهات که مانند نور ماه است.
هوش مصنوعی: من به روزی که به وصال تو میرسم، قسم میخورم، همانطور که به نور صبحگاه ایمان دارم و از هر چیز دیگری فراتر میدانم.
هوش مصنوعی: به باد ملایم باغهای بهشت قسم میخورم، که بوی خوش موهای معنادارت را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: به خدا قسم میخورم به تیرکی که به زره تو آسیب میزند، یعنی به نوک مژگان باریک و لاغر تو.
هوش مصنوعی: من به نغمهٔ زیبا و گویا و شیرین بلبل قسم میخورم، یعنی به این سخنانی که با هنر و مهارت بیان میشود.
هوش مصنوعی: به لب چشمهای که زندگی را میسازد، قسم میخورم، یعنی به خندههای شیرینی که بر لبان توست.
هوش مصنوعی: من به دو زلف تو قسم میخورم که دل مرا به آشوب میآورد.
هوش مصنوعی: به دو جادوی زیبای تو، که مانند دو گل نرگس جوان و شاداب هستند، سوگند میخورم.
هوش مصنوعی: به دو ابرویم که همچون کمان به هم درآوردهام سوگند میخورم، یعنی به زیبایی و جذابیت آنها.
هوش مصنوعی: من به دو ساق بلورین او سوگند میخورم، یعنی به دو ساعد نقرهای معشوقم.
هوش مصنوعی: من به دل سرد و سخت تو قسم میخورم، یعنی به دل بیرحم و سنگیات.
هوش مصنوعی: در جهان، به هیچ قیمتی نمیتوان بندهای مطیعتر و وفادارتر از این همگرت یافت.
هوش مصنوعی: حاجیها خیلی دوست دارند به کعبه بروند و به آنجا میل و علاقه نشان دهند، اما هیچکس به اندازه من به در و کریمانهات محبت و عشق ندارد.
هوش مصنوعی: مرده به روح و جانش آنچنان نمینگرد که من به تو قسم خوردم، اگر باور داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفکن مرا ز پای چو تیزست خنجرت
چون دست من رسد بکنم پوست از سرت
عیسی لبی و مرده دلم در برابرت
چون تخم پیله زنده شوم باز دربرت
چون شمع ریزم از مژه سیلاب آتشین
ز آن لب که آتش است و عسل میدهد برت
گر خود مگس شوم ننشینم بر آن عسل
[...]
ای آفتاب تافته از روی انورت
وی کوفته نبات ز لعل چو شکرت
شکل صنوبر قد تو چون پدید شد
بشکفت سرو از قد همچون صنوبرت
خواهد که بوی تو بکشد باد صبح، اگر
[...]
آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت
کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت
جز عکس مدعا ز تو کس صورتی ندید
تاریک باد آینهٔ مهر انورت
مشمار برق آه جگر سوز من به هیچ
[...]
دیگر کسی نماند «نظیری » برابرت
عکس تو بود مرثیه گو شد ثناگرت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.