فرصت ناز کر و فر ضامن کس نمیشود
باد و بروت خودسری مد نفس نمیشود
دل به تلاش خونکنی تا برسی به کوی عجز
پای مقیم دامنت آبلهرس نمیشود
عین و سوا فضولی فطرت بیتمیز توست
زحمتآگهی مبر، عشق هوس نمیشود
قدرشناس داغ عشق حوصله جوهر فناست
وقف ودیعت چنار آتش خس نمیشود
ذوق ز خویش رفتنی در پیات اوفتاده است
تا به ابد اگر دوی، پیش تو پس نمیشود
قافلههای درد دل گشته نهان به زبر خاک
حیفکهگرد این بساط شور جرس نمیشود
نیست مزاج بوالهوس مایل راز عاشقان
قاصد ما سمندر است عزم مگس نمیشود
راه خیال زندگی یک دو قدم جریده رو
خانهٔ زبن پی فراغ جای دو کس نمیشود
چند دهد فریب امن، سر، ته بال بردنت
گر همه فکر نیستی است، غیر قفس نمیشود
دست به خود فشانده را با غم دیگران چهکار
لب به فشاراگر رسد رنج نفس نمیشود
بیدل از انفعال جرم دشمن هوش را چه باک
دزد شراب خورده را فکر عسس نمیشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشق صادق ای جوان، بند هوس نمیشود
طایر قدس آشیان، صید مگس نمیشود
چند اسیر این و آن؟ دل بیکیده ایجوان!
چون همه کس در این جهان بهر تو کس نمیشود
داشت کسیکه عاطفت، نیست انیس بدصفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.