آخر این نالهٔ سوزنده اثرها دارد
شب تاریک، فروزنده سحرها دارد
غافل از حال جگر سوخته عشق مباش
که در آتشکدهٔ سینه شررها دارد
مهر او تازه نهالی است به بستان وجود
که به جز خون دل و دیده ثمرها دارد
قابل ناوک آن ترک کمان ابرو کیست
آن که از سینهٔ صد پاره سپرها دارد
گاهی از لعل تو میگوید و گاه از لب جام
ساقی بی خبران طرفه خبرها دارد
ناله سر میزند از هر بن مویم چون نی
به امیدی که دهان تو شکرها دارد
تو پسند دل صاحب نظرانی ورنه
مادر دهر به هر گوشه پسرها دارد
تو در آیینه نظر داری و زین بیخبری
که به دیدار تو آیینه نظرها دارد
تیره شد روز فروغی به ره مهر مهی
که نهان در شکن طره قمرها دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی یکی گفت که از عشق خبرها دارد
سر خود گیر که این کار خطرها دارد
دگری گفت قدم در نه و اندیشه مکن
اندرین بحر که این بحر گهرها دارد
ای گرو برده ز خوبان، به جز از شیرینی
[...]
آه عشاق سینه روز اثرها دارد
شب این طایفه در پرده سحرها دارد
بر سر راز تو چون بید دلم می لرزد
شیشه از باده پر زور خطرها دارد
دل ازان موی میان چون به سلامت گذرد؟
[...]
عیشم از دولت بیدار اثرها دارد
شبم از گردش پیمانه سحرها دارد
همچو گوهر نظر از پاکی دل یافته ایم
اشک ما در جگر سنگ اثرها دارد
گر به دل آتش عشق تو شررها دارد
همچنان نالهٔ من نیز اثرها دارد
خبر از حال من و بلبل اگر میجویی
من به شب گریم و او نغمه سحرها دارد
دور از قافله سالا مشو در ره عشق
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.