دوش با یک جام می ساقی خرابم کرده است
نیز آباد از یکی جام شرابم کرده است
در حساب عاقلان از من بود دیوانه تر
پیر دانشمند، اگر عاقل خطابم کرده است
پوستها از سر کشیدستم چو گردون روز حشر
دست قدرت تا چنین لب لبابم کرده است
موج این دریای هستی صد هزاران بار بیش
قطره ام کرده است و باز از نو حبابم کرده است
صد هزاران سبحه و پیمانه از آب و گلم
کرده افزون بار دیگر خاک و آبم کرده است
هدهد جانم که از تخت سلیمان غائبم
صحبت ناجنس را سجن عذابم کرده است
باز سلطانم که در ویرانه جغد آمدم
آتش هجز از غم و حسرت کبابم کرده است
یک کتابی باده ام پیمود پیر میفروش
در حقیقت واقف از سر کتابم کرده است
شاهم و شهزاده، لیکم جادو و افسون دیو
در طلسم افکند وز غفلت بخوابم کرده است
میکنم از نو بنا دیری بکوی میفروش
شیخ و زاهد چون ز مسجد ردبابم کرده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رقص او تنها نه گرم پیچ و تابم کرده است
شعلهٔ آواز پرسوزش کبابم کرده است
عشق را نازم که بهر سکهٔ داغ جنون
از همه افراد عالم انتخابم کرده است
با زمین هموار گشتن در ره فقر و فنا
[...]
شیخ و زاهد دوش اگر منع از شرابم کرده است
ساقی از یک جام می امشب خرابم کرده است
راست گفته است، از حدیث راست رنجیدن خطا است
شیخنا زندیق و ملحد، گر خطابم کرده است
گر مرا رسوای عالم کرد عشقش باک نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.