چشم تو امشب شده مست از شراب
چشم من از حالت چشمت خراب
یافته مشکوی من از مشک بوی
تافته از روزن من آفتاب
هیچ نگنجد بخیالم که تو
در برم آئی بچنین شب بخواب
بسکه لذیذ است سخن گفتنت
هیچ ندانم ز سئوالت جواب
بسکه شکر خنده و شیرین لبی
هیچ نفهمم ز خطابت عتاب
از لب چون لعل بجای سخن
قند و شکر آوری و شهد ناب
شب که نه با لعل توام روز شد
شایدم ار عمر نگردد حساب
یکنفس آخر بنشین در برم
جان من اینقدر چه داری شتاب
یکنفس امشب چه شود گر حبیب
از لب لعل تو شود کامیاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعری در این اشعار به زیبایی چشم محبوبش اشاره میکند که از شراب مست شده است و خود شاعر نیز تحت تاثیر آن قرار گرفته است. او از بوی مشک و روشنی آفتاب که از چشمان محبوبش ساطع میشود، سخن میگوید و از اینکه نمیتواند خوابش ببرد، ابراز تاسف میکند. شاعر به لطافت و شیرینی صحبتهای محبوبش اشاره کرده و میگوید که حتی از پرسشهایش هم چیزی نمیداند. او نگران گذر زمان است و میخواهد لحظات بیشتری را با محبوبش بگذراند. در نهایت، شاعر از محبوبش میخواهد که نزدیکش بنشیند و از لبهایش بپیوندد تا لحظات شیرینی را تجربه کنند.
هوش مصنوعی: چشمهای تو امشب به خاطر زیباییات مست و سرمست هستند و چشم من هم به خاطر تاثیری که حضورت بر من گذاشته و حالتی که چشمانت ایجاد کرده، خراب و پریشان است.
هوش مصنوعی: من از وجود مشک و عطر خوش آن بهرهمند شدم، مانند نور آفتاب که از روزن به درون میآید.
هوش مصنوعی: هیچ تصوری نمیتوانم از این داشته باشم که تو در آغوشم خواهی آمد و کنارم خواهی خوابید.
هوش مصنوعی: سخن گفتن تو آنقدر دلچسب و خوشایند است که از سوال تو پاسخ درست نمیدانم.
هوش مصنوعی: خندهی شیرین و لبهای شکرین تو آنقدر گمراهام کرده که هیچ چیزی از صحبتهایت نمیفهمم.
هوش مصنوعی: از لب تو به جای کلمات شیرین و دلنشین، مانند قند و شکر، عطر و طعم ناب و خوشایند وجود دارد.
هوش مصنوعی: در شب که لبان تو درخشندگی خاصی دارند، روز هم به همین زیبایی نمیتواند باشد. شاید اگر عمر من هم حساب میشد، این زیبایی خیرهکننده کمتر به چشم میآمد.
هوش مصنوعی: لحظهای را در کنار من بمان، ای جانم! چرا اینقدر عجله داری؟
هوش مصنوعی: امشب چه اتفاقی خواهد افتاد اگر محبوبم از لب شیرین تو لذت ببرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شب تازان چو ز هجران طناب
علت خوابی و تو را نیست خواب
مکر تو صعب است که مردم ز تو
هست در آرام تو خود در شتاب
هرگز ناراست جز از بهر تو
[...]
دوش نبرده ست مرا هیچ خواب
خفتن عشاق نباشد صواب
چشم من ار خواب نیابد رواست
آب گرفته است در او جای خواب
گر شکر آمد لب شیرین یار
[...]
لعل طراز کمر آفتاب
حله گر خاک و حلی بند آب
گفتمش: ای تا جور جم جناب!
بخت ندیده چو تو شاهی به خواب
هم سبب مبداء و اصل مآب
هم غرض بودن یوم الحساب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.